دین آرامش بخش ما

رویای هزار ساله ی من! تعبیر شو...
  • خانه 

فقط کافیست دو کار انجام دهی

31 مرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
مگر می شود وقتی مرگ از راه می رسد، دفتر شعرت، در هجوم باد، برگ، برگ فراموش شود؟ مگر می شود لبخند گیرا و گرمت، تبدیل به یک مشت خاک شود؟ آن فنجانی که عادت داشتی، نوشیدنی گرمت را در آن، جرعه، جرعه بنوشی؟آن لحظه ای که عاشق شدی و ضربان قلبت، تند و بی قرار شد… بیشتر »
 4 نظر

چقدر «دلبر بودن» را تمرین کرده ایم؟!

23 مرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
گاهی که حال دلت خوب است و شاد و آرام هستی و روزگار بر وفق مراد، لم دادن و تماشای کارتونی قدیمی، می چسبد.«دیو و دلبر» کارتون جذابی ست که تماشای آن، تو را در دنیای افسانه های قدیمی، سیر می دهد.دختر مهربانی که در چنگال دیوی سیاه و‌خشن، اسیر بود، اما آن قدر… بیشتر »
 5 نظر

"غلط غلوط"های مشق زندگی

20 مرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
نمیدانم چه کسی، در ذهن کودکانه ما جا انداخته بود که قسمت آبی این پاک کن ها، خودکار را پاک میکند.گاهی انقدر روی دفتر و نوشته خودکاری، فشارش می دادیم که برگه دفتر، نازک میشد و تقریبا پاره.و‌خب وقتی که پاره میشد، واضح است که آن خط خودکار هم محو میشد و‌بعد… بیشتر »
 2 نظر

دسته گلم، چه رنگی باشد؟!

19 مرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
یک برگ دیگر از تقویم های بدون تو را مچاله میکنم. ?کجایی؟ چقدر باید التماس کنیم که بیایی؟باران که می بارد، چتر‌ را می بندم! انگار یاد تو قطره قطره از ورای ابرهای انتظار، بر تشنگی داغ قلبم می بارد و نم نم، عشق می نوشم از باور بودنت. دسته گلم، چه رنگی باش… بیشتر »
 5 نظر

جعبه هایی محتوی عشق

18 مرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
وقتی می خواستند جهیزیه ام را بار بزنند، مدام دلشوره داشتم که نکند، چیزی از دوست داشتنی هایم در اتاق خانه پدری ام جا بماند و دلم بگیرد.یکی از جعبه هایی که برایم محتوی عشق بود، جعبه کتابهایم بود. کتاب های جذابی که همیشه خدا، حکم دوستانی قدیمی و خودمانی را… بیشتر »
 6 نظر

دنیایتان را به گونه ای که می خواهید بیافرینید

17 مرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
کودک که بودم، زندگیم چیزی بین افسانه شاه پریان و حقیقت بود. همیشه فکر میکردم، باید مثل افسانه ها از هفت دریا، بگذری و راز خوشبختی را در صندوقچه ای سحر آمیز در غاری جادویی بیابی و از آن به بعد، دنیایت، گل و بلبل می شود و مثل آخر قصه ها با عبارت« شاهزاده… بیشتر »
 8 نظر

چند بار دیگر باید چشمت بارانی شود؟

17 مرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
دلت که بگیرد، نم نم باران تابستانی، بغض مخفی شده ات را تبدیل به اشک میکند.تو و ابرها می بارید.ابر با بارانش، زمین را سبز میکند .و تو ‌با اشک هایت، قلبت را سبز. در خوشی، طغیان و سرکشی ایی هست که در غم نیست.در غم، انگار دوباره جنینی می شوی در شکم مادر! جم… بیشتر »
 نظر دهید »

تمرین سخت زندگی

17 مرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
یکی از سخت ترین تمرین های زندگی این است که در هر شرایطی حق را بگویی. گاهی مزایای انسان، طوری در مقابل حق عمل می کند، که مرز باریکی بین نار و نور در زندگی، حاصل می شود. هنر بزرگیست که در آن شرایط حساس، باز هم خط پررنگی روی امتیازات و هواهای نفسانی کشید و… بیشتر »
 نظر دهید »

خودت را دریاب

15 مرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
یادتان هست، آن قلاب بافی های گرم و‌نرم و‌تمیز را که گوشه ی طاقچه، روی تلوزیون، یا کنج پنجره ها جاخوش کرده بود و تمام طول زمستان، دلمان را گرم می کرد.از آن دلچسب تر، منظره ی تکراری دو میل بافتنی و کاموا در دستان دوروبری ها بود که تند تند می بافتند و در گ… بیشتر »
 23 نظر

اگر می خواهی بدانی عشقت واقعیست...

14 مرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
یادم نیست این جمله را کجا شنیدم اما بارها آزمایشش کردم و جواب داد.«اگر میخواهی بدانی، عشقت واقعی ست یا نه، در ذهنت، زمان را چهل سال ببر جلو و او را مجسم کن! حال، ببین هنوز دوستش داری یا نه؟!اگر بله! عشقت واقعیست و از روی ظواهر نیست. تو عاشق قلبش شده ای،… بیشتر »
 نظر دهید »

وانمود کن او را نمی بینی...

14 مرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
زن کامل! فرشته نگهبان! وانمود کن او را نمی بینی ...زن کامل، شاید خودت باشی!❤همین تو، که گاهی از خودت ناراضی هستی.❌همین تو که مثل فرشته نگهبان، با دلسوزی مواظب زندگی خانواده ات، همسر و فرزندانت هستی!✅همین تو که شاید حتی خودت خبر نداری، تلاش روزمره ی به ظ… بیشتر »
 نظر دهید »

گاهی باید بی گدار، دل به دریا زد

11 مرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
#تابستان_داغ، اولین تصویری که در ذهنم مجسم میکند، ماسه های داغ ساحل و دریاست. یکی از ترسناکترین و زیباترین خاطرات عمرم، در یک#تابستان_داغ دریایی، برایم رقم خورد.پنج ساله بودم و هر چه پدرم اصرار میکرد، بروم داخل آب دریا و شنا کنم، حاضر نبودم. هیچ زبانی و… بیشتر »
 2 نظر

ماه و می و سه تار...بدون یار

11 مرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
ماه و می و سه تار...بدون یار ?هزار سال است که عاشقان، ندبه های دلتنگی را مثل نی لبکی که از دوری نیستان ناله می کند، با سوز می خوانند.نمی دانم چند عاشق دیگر باید، قدم قدم به قبر نزدیک شوند و‌تو را نبینند؟!?درد تو را ندیدن، در شور و بیات و دشتی به نغمه در… بیشتر »
 نظر دهید »

یک مشت، خاطرات سبز

09 مرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
این عکس یک باغ پر گل نیست! عکس دیوار است. دیواری که از وقتی چشم باز کردم، سبز بود و‌مهربان. #تابستان_داغ، برای من، صدای خنده های کودکانه ای هست که هنوز هر تابستان، با در آمدن گل های شیپوری، از لای دار و درخت های قدیمی و آشنا می شنوم. #تابستان_داغ، برای… بیشتر »
 2 نظر

برای خودت، حباب شیشه ای ذهنی بساز

08 مرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
تا حالا شده احساس کنی، بی پناه مانده ای و حقت این نبود؟تا حالا شده احساس کنی، باید از این جمع شلوغ، فرار کنی و بعد گوشه دنجی گیر بیاوری، بالش تنهاییت را بغل کنی و یک دل سیر، گریه کنی؟تا حالا شده دلت واقعا برای دختر معصوم درونت، همان که می خواست آیینه با… بیشتر »
 نظر دهید »

معجون خوش طعم مؤفقیت

07 مرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
با بی حوصلگی رویش را برگرداند و‌گفت:"نه! الان حوصله شو ندارم. یه وقت دیگه تعریف کن."از رو نرفتم و‌کمی جذابیت، قاطی حرفهایم کردم و گفتم:"داستانش خیلی جالبه. اگه بشنوی خوشت میاد ولی باشه پسرم، میخوای میذارم وقت خواب برات میگم."صحیفه سجادیه، آرامشبخش لحظات… بیشتر »
 نظر دهید »

زندگی آنقدرها هم پیچیده نیست

07 مرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
زمین را نقاشی می کشم و آرزوی آسمان دارم.❗❌پایم اسیر خاک است و از کهکشان، افسانه می سرایم.❗❌سیاه، حرف میزنم و انتظار سپید شنیدن دارم.❗❌خار می کارم و توقع دارم، گل رز صورتی خوش عطر، در باغچه لحظاتم بروید.❗❌زندگی آنقدر ها هم پیچیده نیست.یک معادله ساده است.… بیشتر »
 8 نظر

تاوان سرو بودن

07 مرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
هرگز فکر نمیکردم که او یک مرد جوان باشد، تا اسمش را می شنیدم چهره ای فیلسوف مأبانه و کهنسال با ریش سفید در نظرم مجسم می شد.بعدها که در مورد این شخصیت بزرگ بیشتر مطالعه کردم، به ابعاد ناشناخته و‌عمیق او پی بردم.قتل عجیب او در سی و شش سالگی(و‌به عبارتی س… بیشتر »
 نظر دهید »

آن دو صندلی اگر نباشد...

06 مرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
در رویاهای دخترانه ام فکر می کردم وقتی ازدواج کنم، اولین کاری که می کنم این است که دو تا مبل راحتی را کنار شومینه روبه روی هم می چینم.هنوز هم فکر می کنم، برای خوشبختی گاهی دو صندلی کافیست.برای شنیدن افکار هم و‌حرف هایی که جرعه جرعه با خوردن چای گرم، دلت… بیشتر »
 نظر دهید »

عطر سیب عاشقی

04 مرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
این آدم ها انگار اصلا آمدند تا دنیا را رنگی کنند.این ادم ها مثل مداد رنگی هایی هستند که حتی به قیمت تمام شدن خودشان هم که شده، میخواهند رنگ شادی به دفتر قلبت بزنند.‌ میخواهند خاطره ای خوشرنگ در صفحات کتاب زندگی از خود باقی بگذارند.نباشند، دلت می گیرد...… بیشتر »
 1 نظر

کور بودن، در جاده ی روشن

03 مرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
این حس خصوصی مخصوص خودم را تا به حال به هیچکس نگفتم.ولی تصور این که شاید کسی پیدا شود و در این حس عجیب با من مشترک شود، وادارم میکند که بگویم:مثلا گاهی وقتی در حال به خواب رفتنی، ناگهان به مرگ فکر کنی و با خودت بگویی: «آخه چرا من کورم؟! چرا حقیقت به این… بیشتر »
 نظر دهید »

دو دختر بچه در پیراهن آبی

02 مرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
دو دختر بچه در پیراهن آبیفریادی در شب...و گهواره فرو می افتد.#هایکوکتاب وقتی تیک تاک عقربه های ساعت به آرامی، خواب رنگی بچه های بیگناه را به زمین یاد آور میشود...ناگهان صدای دلخراش بمب در فضا می پیچد...فریادی در شب، طنین می اندازد. زمان متوقف می شود.گهو… بیشتر »
 نظر دهید »

یک بشقاب، سوپ سنگی

01 مرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
سوپ سنگی «خیلی ویتامینه و مقوی و البته یک‌کم ‌عجیب، غریب و خاص به نظر می آد، خب چی از این بهتر! خسته شدم از غذاهای تکراری! بگذار امتحانش کنم ببینم چیه»اما چند ورق که خواندم با ماجرای جالبی روبه رو شدم..قضیه اصلا آن طور که من فکر میکردم نبود.مسافرانی غر… بیشتر »
 1 نظر

دین آرامش بخش ما

خودت را تصور کن در یک محیط آرامش بخش، نشسته ای و به دور از قیل و قال های عالم، می خواهی جرعه، جرعه نور بنوشی از فنجان عشق. نگاهی به نوشته های زیر بینداز...شاید پیام انرژی مثبتی که قرار است به تو برسد، لای همین واژه ها بیابی... به قلم خودم نوشته ام و با دلگرمی به سوگند زیبای خداوند به قلم «ن والقلم و ما یسطرون» عاشقانه های معنوی ام را قلم زدم. تمام سعیم این بوده که پیامی از حضرت دوست باشد و لاغیر. زیرا این جمله قدیمی اول قصه ها، واقعا حقیقت دارد که: «غیر» از خدا! هیچکس نبود... سعدی چه زیبا می گوید: «هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم»**************** (کپی بدون ذکر منبع، جایز نیست)

آخرین مطالب

  • به آغوش گرمت نیاز دارم...
  • کنار چای تلخت دو حبه قند بگذار
  • شارژ روحی از جنس دریاچه
  • جذاب و دوست داشتنی شبیه «بیب بیب»
  • کاش نمی فهمیدم...
  • هیچکس دلش برایت تنگ نمی شود
  • لطفا به عطر من دست نزن!
  • قشنگ شدن جسمی و روحی
  • اصلا خوب نیست
  • بلدی کاری کنی خوشمزه بگذره؟!
  • عالیجناب! حالا چون شمائید...
  • مواظب خرده شیشه ها باش!
  • چقدر ازش خوشم می آمد
  • فال قهوه تلخ
  • دختر کوچولویی با چشمان بارانی
  • چرا به من کمک کردی؟!
  • مرگ یک بار! شیون یک بار!
  • ترسیم مثلث عشقی
  • شاید یک روز بفهمم...
  • حافظ! لطفا غزلت را عوض کن!!!
  • روانشناسی رنگها (چه رنگی را دوست داری)؟
  • عکسهای لایک خور اینستا
  • نذر عجیبی که به شدت جواب میدهد
  • انرژی مثبت
  • بلد نیستیم!
  • من هم کم مقصر نبودم!
  • راز خوشبختی واقعی!
  • "حلالم کن" کافی نیست!
  • تکنیک های جذاب همسرداری!
  • ببخشید! منظوری نداشتم!
  • "سنگ رو یخ شدن" هم حدی دارد!
  • میخواهم این راز درگوشی را فاش کنم!
  • تو یک نفر!
  • جمع کن با این دختر تربیت کردنت!
  • مهم های نا مهم! نا مهم های مهم!
  • پنج دقیقه زیاد است؟!
  • خودت شعرت را بساز!
  • انگشتر سحرآمیز را دستت کن!
  • آیا هنوز چشمان الناز، غمگین است؟!
  • منعطف و سازگار مثل پتیر پیتزای کش دار
  • این دیگر اصلا منصفانه نیست!
  • خوش طعم ترین چاشنی دنیا
  • همین دلخوشی های کوچولو را هم از آدم می گیرند!
  • سیاست زنانه داشتن!
  • من زن پر توقعی نیستم!
  • یعنی این لیلی مهره مار داره؟!
  • گوشواره فیروزه ای هدیه یک عاشق خجالتی!
  • حقیقت آرام سازی ذهن و مراقبه
  • داستانی عجیب برای شروع تحول مثبت
  • شد، شد! نشد، نشد!!!

جستجو

آرشیوها

  • خرداد 1399 (19)
  • اردیبهشت 1399 (35)
  • فروردین 1399 (15)
  • اسفند 1398 (19)
  • دی 1398 (5)
  • آذر 1398 (5)
  • آبان 1398 (5)
  • مهر 1398 (9)
  • شهریور 1398 (7)
  • مرداد 1398 (23)
  • تیر 1398 (24)
  • خرداد 1398 (32)
  • بیشتر...
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس