دین آرامش بخش ما

رویای هزار ساله ی من! تعبیر شو...
  • خانه 

من زن پر توقعی نیستم!

10 اردیبهشت 1399 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

با حرص و جوش گفت: “بعد از چند روز دعوا و داد و بیداد! تازه آقا برگشته بهم میگه کیش می برمت! اما خارج نه!
من کیش می خوام چیکار؟! اینهمه الم شنگه به پا کردم که بریم کیش؟! اونو که بدون دعوا هم می برد! باید تو کارنامه زندگیم یک سفر خارج ثبت شه! حالا هر جا! دبی یا هر خراب شده دیگه ای هم باشه فرقی نداره!

گفتم: “خب عزیزم الان که کیش گرون تر از ترکیه و دبی در میاد… خوبه که! حالا چه گیری دادی"!

انگار داشت با خودش زمزمه می کرد:
“به امیر گفتم، تو همین یک بار منو ببر خارج، در عوض منم قول میدم تا آخر عمرم دیگه ازت مسافرت نخوام! خب این که به نفعشه، مگه نه؟! خودشم می دونه من زن پر توقعی نیستم اصلا راستش زیاد مسافرتی هم نیستم! اما این سفر خارج از کشور برام مهمه"!

معلوم بود تصمیم خودش را گرفته است و قضیه رو کم کنی هست و می خواهد هر طور شده به لیلی ثابت کند که دست کمی از او ندارد.
بعد در حالی که از خجالت سرخ شده بود گفت: “وای راستی! سر و صدای دعواها و داد و هوار ما به خونه شما هم می رسه نه؟! جلوی همسرت آبرو برام نمونده! لابد الان پیش خودش فکر می کنه عجب زن بی شرم و حیایی هستم که اینجور هر شب خونه رو روی سرم میگذارم! خواهش می کنم ازش عذر خواهی کن…ای خدا آبرو واسمون نمونده…امیر که مدام سرم منت میگذاره و میگه حتی روش نمیشه از خجالت، تو پارکینگ، با همسرت روبه رو شه و سلام علیک کنه!
با تو که راحتم! مشکلی ندارم، تو که همه چی رو می دونی! ولی همسرت! وای الان راجع به ما چی فکر می کنه! خیلی صدامون بلنده مگه نه؟! هی به امیر میگم آروم تر ولی اون عصبانی که میشه هیچی حالیش نیست.”

با نگاه به چهره اش دیدم واقعا سرخ شده و منتظر است ببیند من چه می گویم.
با خودم فکر کردم خب تو که اینقدر آبروت واست مهم هست پس چرا پیه همه چیز را به تنت مالیدی و حاضری جلوی در و همسایه از خجالت سرخ و سفید بشوی ولی حرف خودت را به کرسی بنشانی!
گفتم: “نه زیادم صداتون نمی رسه! خب دعواهای زن و شوهریه دیگه… گاهی پیش می آد".

چند روز بعد در خانه مان را زد و با خوشحالی گفت:"سیب زمینی، پیاز و گوجه و خیار و سالاد و میوه جات می خوای"؟!
با تعجب و لبخند گفتم: ” میوه فروشی راه انداختی؟! نه ممنون، آخه هستش همه چیز…چطور؟!”
گفت: “آخه حیفه! داریم می ریم مسافرت و حالا حالا ها نیستیم و همه شون خراب میشن! ور دار دیگه… پس ببرم بدم به لیلی!”
گفتم: کجا به سلامتی؟
گفت: تایلند!
گفتم: حالا چرا تایلند؟!
در حالی که حسابی شاد بود و کبکش خروس می خواند؛ گفت: “وا مگه چشه؟ پر از جزایر و مناظر زیبا و عالیه! مردم و زنده شدم تا راضیش کردم بریم …خب عزیزم فعلا من برم اینا رو بدم به لیلی بعدش هم برم جمع و جور کنم راهی شیم!".

چشمانش از شادی برق می زد و در آن لحظات هیچ‌ چیزی قادر نبود این خوشحالی را در نظرش کمرنگ جلوه دهد.
احتمالا به بهانه تحویل دادن میوه جات و سالاد و مخلفات به خانه لیلی می رفت و در حالی که روی مبل راحتی می نشست و پایش را روی پایش می انداخت از فتوحاتش در دعوای زن و شوهری برای لیلی تعریف می کرد. و لیلی هم تشویقش می کرد که دیدی موفق شدی؟! همش یه ذره پافشاری می خواست.‌

خلاصه از هم خداحافظی کردیم و خوش و خرم راهی شد.

بعد از چندین روز که از مسافرت برگشتند دیدم حسابی تکیده و رنگ و رو رفته و بی حال به نظر می رسد. طوری که در تمام این مدت سابقه نداشت.
انتظار داشتم با روحیه ای شاد و خندان از خاطراتش بگوید. از مسافرتی که اینقدر برایش مهم بود، اما چهره اش کاملا شبیه مرده متحرکی بود که حتی نای حرف زدن نداشت!
چون اصلا عادت ندارم که تا یکی را می بینم به رویش بیاورم که چرا اینطوری شدی، رنگت پریده و از اینجور حرفها و با این انرژی منفی دادن ته مانده انرژی طرف را هم ازش بگیرم؛ خیلی عادی پرسیدم: “خوبی؟ خوش گذشت؟
که دیدم اشک هاش سر خورد روی گونه هایش وبا صدای ضعیفی گفت: “داریم جدا می شیم!”
در حالی که به شدت یکه خورده بودم؛ گفتم: “جدا می شید؟ آخه چرا؟! شما که به خوبی و خوشی مسافرت رفته بودید و تازه برگشتید! پس بچه توی شکمت چی؟ و دختر سه ساله ت؟ آخه این حرفا چیه میزنی! مگه چی شده"؟!



پ.ن:

ان شاء الله فردا قسمت آخر این ماجرای واقعی را می نویسم.


دین آرامشبخش ما

(قسمت دوم)

به قلم شیدا صدیق

https://golenarges18.kowsarblog.ir/

1588109575k_pic_08634a13-7ef6-453f-8a3b-d4782cef4583.jpg

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 30 نظر

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(28)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
28 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)

کلیدواژه ها: تایلند دعوای همسران روابط سرد همسران طلاق همسایه چشم و هم چشمی

موضوعات: رابطه عاشقانه مؤفق لینک ثابت

نظر از: پیچک [عضو] 
  • پیچک
5 stars

آفرين شيداجان… قشنگ نوشتي

1399/02/13 @ 18:51
پاسخ از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
  • دین آرامش بخش ما
5 stars

ممنون مریم جون نگات قشنگه دوست گلم

1399/02/13 @ 20:48
نظر از: مهتاب [عضو] 
  • نخلستان
مهتاب
5 stars

بقولی قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید
بعضیا دائم چشمشون به زندگی دیگرونه و تا زندگی و آرامش خود را از دست ندهند از خواب بیدار نمی‌شوند

عالی بود شیداجان

1399/02/12 @ 06:08
پاسخ از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
  • دین آرامش بخش ما
5 stars

دقیقا عزیزم
نتیجه گیری عالی و هوشمندانه ای بود

ممنون از حضوزت

1399/02/12 @ 11:10
نظر از: مهتاب [عضو] 
  • نخلستان
مهتاب
5 stars

بقولی قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید
بعضیا دائم چشمشون به زندگی دیگرونه و تا زندگی و آرامش خود را از دست ندهند از خواب بیدار نمی‌شوند

عالی بود شیداجان

1399/02/12 @ 06:05
پاسخ از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
  • دین آرامش بخش ما
5 stars

همینطوره.

1399/02/12 @ 11:11
نظر از: مدرسه نرجس دولت آباد [عضو] 
  • مدرسه علمیه حضرت نرجس خاتون«سلام الله علیها» دولت آباد
5 stars

سلام علیکم شیدای عزیز طاعاتتون قبول باشه منتظر خواندن قسمت بعدی می مانیم

1399/02/11 @ 16:43
پاسخ از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
  • دین آرامش بخش ما
5 stars

سلام علیکم دوست عزیزم
طاعات و عبادت شما هم مقبول حق
ممنون از توجهتون خواهر گلم

1399/02/11 @ 16:58
نظر از: محمد شیرین زاده [بازدید کننده] 
  • http://m-bibak.blogfa.com>
محمد شیرین زاده

اون کتابه و اپلود کردم اینم لینک دانلودشه بخون وقت کردی

http://s10.picofile.com/file/8395593150/Rozha_Jalali.pdf.html

1399/02/11 @ 10:46
پاسخ از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
  • دین آرامش بخش ما
5 stars

خیلی ممنون به خاطر این کتاب معنوی
واقعا علاقمند به ادبیاتی هستم که عطر خدا میده واژه هاش

در پناه خدا باشید

1399/02/11 @ 10:52
نظر از: محمد شیرین زاده [بازدید کننده] 
  • http://m-bibak.blogfa.com>
محمد شیرین زاده

خداوندا
تو باران را فرستادی
تا جهان را از آلودگی
پاک کند
تا ما همچنان
به پرواز کبوتران
و روئیدن گل ها
امیدوار باشیم …

محمد شیرین زاده

1399/02/11 @ 10:40
پاسخ از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
  • دین آرامش بخش ما
5 stars

چقدر عمیق و پر مفهوم
واقعا ممنون از خدا
به خاطر بارونی که جهان را شستشو میده از همه ناپاکی ها
و به ما یه نشونه میده
که امیدوار باشیم به.رویش و پاکی و شستشوی روح.
به قول حافظ:
«غسل در اشک زدم! اهل طریقت گویند:
پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز»

و ممنون از شما به خاطر شعر خوبتون

1399/02/11 @ 10:58
نظر از: فهیمه [بازدید کننده]
فهیمه
5 stars

سلام شیدا جان
عالی بود منتظر بقیه داستان هستیم

1399/02/10 @ 21:42
پاسخ از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
  • دین آرامش بخش ما
5 stars

سلام فهیمه جون عزیزم
خوشحالم که اومدی پیشم دوستم
و خوشحالم که دوست داشتی

1399/02/10 @ 22:01
نظر از: هورمند [عضو] 
  • هورمند
5 stars

جالب شد شیدا جان

1399/02/10 @ 18:18
پاسخ از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
  • دین آرامش بخش ما
5 stars

ممنون عزیزم

1399/02/10 @ 18:29
نظر از: طوباي محبت [عضو] 
  • شكوفه لبخند
  • طوباي محبت
5 stars

خیلی جالب بود
شیدا جان تا فردا منتظر بقیه‌ش می‌مونم.
درست جای حساس ماجرا قطع شد!
ولی خوب شد اومدم اینجا دو قسمت با هم گذاشته بودی.
کاش فردا اومده بودم:))
ممنون شیدا جونم.

1399/02/10 @ 15:11
پاسخ از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
  • دین آرامش بخش ما
5 stars

ممنون طوبای عزیزم
چه جمله بامزه ای گفتی
کاش فردا اومده بودم :))

1399/02/10 @ 18:28
نظر از: سینا [بازدید کننده] 
  • http://sinre313blagfa.com>
سینا
5 stars

بسیار عالی

1399/02/10 @ 14:32
پاسخ از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
  • دین آرامش بخش ما
5 stars

ممنونم

1399/02/10 @ 14:33
نظر از: مدیر النفیسه [عضو] 
  • مدیرالنفیسه
  • از همه جا خبر
مدیر النفیسه
5 stars

سلام منتظر بقیه اش هستم

1399/02/10 @ 12:09
پاسخ از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
  • دین آرامش بخش ما
5 stars

سلام عزیزم
ممنون از اشتیاق برای دنبال کردن و حضورتون
فردا ان شاءالله

1399/02/10 @ 12:17
نظر از: یا دلیل المتحیرین [بازدید کننده]
یا دلیل المتحیرین
5 stars

عالی

1399/02/10 @ 11:05
پاسخ از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
  • دین آرامش بخش ما
5 stars

عالی شما دوستای کوثرنتی نازنین من هستید
خانم نوحی عزیزم ممنون

1399/02/10 @ 12:07
نظر از: دی [بازدید کننده] 
  • https://day.kowsarblog.ir/>
دی
5 stars

خیلی خوب بود داستانتون عزیزم.پر از گره و چالش. ببینیم فردا چی میشه.

1399/02/10 @ 10:51
پاسخ از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
  • دین آرامش بخش ما
5 stars

ممنون
از علاقه و حضورت عزیزم
تا فردا . :)

1399/02/10 @ 12:05
نظر از: اله صوفی [بازدید کننده]
اله صوفی
5 stars

سلام شیداجانم
منتظر ادامه‌ش هستم

1399/02/10 @ 08:07
پاسخ از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
  • دین آرامش بخش ما
5 stars

سلام عزیز دلم
تشکر از حضورت اله حون

1399/02/10 @ 12:08
نظر از: Strange and familiar [بازدید کننده]
Strange and familiar
5 stars

تامل انگیز و عالی مث همیشه

1399/02/10 @ 05:24
پاسخ از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
  • دین آرامش بخش ما
5 stars

ممنون از حضورتون
محبت دارید عزیزم

1399/02/10 @ 06:41


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دین آرامش بخش ما

خودت را تصور کن در یک محیط آرامش بخش، نشسته ای و به دور از قیل و قال های عالم، می خواهی جرعه، جرعه نور بنوشی از فنجان عشق. نگاهی به نوشته های زیر بینداز...شاید پیام انرژی مثبتی که قرار است به تو برسد، لای همین واژه ها بیابی... به قلم خودم نوشته ام و با دلگرمی به سوگند زیبای خداوند به قلم «ن والقلم و ما یسطرون» عاشقانه های معنوی ام را قلم زدم. تمام سعیم این بوده که پیامی از حضرت دوست باشد و لاغیر. زیرا این جمله قدیمی اول قصه ها، واقعا حقیقت دارد که: «غیر» از خدا! هیچکس نبود... سعدی چه زیبا می گوید: «هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم»**************** (کپی بدون ذکر منبع، جایز نیست)

آخرین مطالب

  • به آغوش گرمت نیاز دارم...
  • کنار چای تلخت دو حبه قند بگذار
  • شارژ روحی از جنس دریاچه
  • جذاب و دوست داشتنی شبیه «بیب بیب»
  • کاش نمی فهمیدم...
  • هیچکس دلش برایت تنگ نمی شود
  • لطفا به عطر من دست نزن!
  • قشنگ شدن جسمی و روحی
  • اصلا خوب نیست
  • بلدی کاری کنی خوشمزه بگذره؟!
  • عالیجناب! حالا چون شمائید...
  • مواظب خرده شیشه ها باش!
  • چقدر ازش خوشم می آمد
  • فال قهوه تلخ
  • دختر کوچولویی با چشمان بارانی
  • چرا به من کمک کردی؟!
  • مرگ یک بار! شیون یک بار!
  • ترسیم مثلث عشقی
  • شاید یک روز بفهمم...
  • حافظ! لطفا غزلت را عوض کن!!!
  • روانشناسی رنگها (چه رنگی را دوست داری)؟
  • عکسهای لایک خور اینستا
  • نذر عجیبی که به شدت جواب میدهد
  • انرژی مثبت
  • بلد نیستیم!
  • من هم کم مقصر نبودم!
  • راز خوشبختی واقعی!
  • "حلالم کن" کافی نیست!
  • تکنیک های جذاب همسرداری!
  • ببخشید! منظوری نداشتم!
  • "سنگ رو یخ شدن" هم حدی دارد!
  • میخواهم این راز درگوشی را فاش کنم!
  • تو یک نفر!
  • جمع کن با این دختر تربیت کردنت!
  • مهم های نا مهم! نا مهم های مهم!
  • پنج دقیقه زیاد است؟!
  • خودت شعرت را بساز!
  • انگشتر سحرآمیز را دستت کن!
  • آیا هنوز چشمان الناز، غمگین است؟!
  • منعطف و سازگار مثل پتیر پیتزای کش دار
  • این دیگر اصلا منصفانه نیست!
  • خوش طعم ترین چاشنی دنیا
  • همین دلخوشی های کوچولو را هم از آدم می گیرند!
  • سیاست زنانه داشتن!
  • من زن پر توقعی نیستم!
  • یعنی این لیلی مهره مار داره؟!
  • گوشواره فیروزه ای هدیه یک عاشق خجالتی!
  • حقیقت آرام سازی ذهن و مراقبه
  • داستانی عجیب برای شروع تحول مثبت
  • شد، شد! نشد، نشد!!!

جستجو

آرشیوها

  • خرداد 1399 (19)
  • اردیبهشت 1399 (35)
  • فروردین 1399 (15)
  • اسفند 1398 (19)
  • دی 1398 (5)
  • آذر 1398 (5)
  • آبان 1398 (5)
  • مهر 1398 (9)
  • شهریور 1398 (7)
  • مرداد 1398 (23)
  • تیر 1398 (24)
  • خرداد 1398 (32)
  • بیشتر...
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس