دین آرامش بخش ما

رویای هزار ساله ی من! تعبیر شو...
  • خانه 

بچه هایم کو؟!

31 تیر 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
ناظر خاموش!بچه هایم کو؟!تنها خواهم رفت...?#هایکوکتاب در اعتراض به سکوت سیاه سازمان (به اصطلاح) حقوق بشر، به کودک کشی ها و‌جنگ های ظالمانه ی نابرابر.و تقدیم به مادران دلشکسته ای که تنهایی غریبشان را هیچ نجوایی التیام نمی بخشد.وپرسشی بی پاسخ که یک روز، در… بیشتر »
 نظر دهید »

تظاهر نکن همه چیز گل و بلبل است

29 تیر 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
تظاهر نکن همه چیز گل و بلبل است.گاهی لازم است آن ماسک تعارف و "من خوبم"، "تو خوبی" را از روی صورتت برداری و خودت باشی!گاهی لازم هست پنج ساله شوی و های های گریه کنی، یک دل سیر، بی خجالت...مگر چقدر وقت داری آن خود قایم شده در هزار توی ظواهر رنگ و لعاب زده… بیشتر »
 نظر دهید »

قلبم را به تو هدیه می کنم

27 تیر 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
خاتم پیامبران! زیباترین چهره تاریخ! قلبم را به تو هدیه می کنم. #هایکوکتاب تقدیم به اول شخص عالم، پیامبر خاتمکه بر قلوب حکومت می کرد...برای از او نوشتن، باید وضوی سبز عشق گرفت.واژه ها که به نام نگین زیبای عالم می رسند، دستپاچه و‌ شرمگین میشوند از محدودیت… بیشتر »
 3 نظر

هیچ‌ جایی مثل خانه نیست

26 تیر 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
بانوی من! گریه نکن...برای هر مشکلی راه حلی معنوی وجود دارد.هیچ‌ جایی مثل خانه نیست...#هایکوکتاب «تقدیم به همسرانی که زندگی را با کلام محبت آمیز و گرم، دلپذیر می سازند...درست مثل نوشیدن یک فنجان نوشیدنی گرم کنار خانواده... به همین سادگی.لبخند خدا نصیب خا… بیشتر »
 نظر دهید »

بخواب زیبای من

26 تیر 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
عزیز دردانه ی بابا!❤بخواب...زیبای من?تو را با تمام وجود احساس میکنم❤#هایکوکتاب «تقدیم به پدرانی که از به زبان آوردن احساسات خود خجالت نمی کشند...و‌ با وجود قدرت مردانه، قلبی به نرمی پر فرشته ها دارند.»#به_قلم_خودم#دین_آرامشبخش_ما#به_قلم_شیدا_صدیق بیشتر »
 نظر دهید »

تا حالا اسم ونگوله زن را شنیدی؟

26 تیر 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
می دونستی هر آدمی یه همزادی داره که اگه بیاد سراغش خیلی ترسناکه... شبیه خوده آدمه ولی خودت نیستی! همزادته...تا حالا اسم «ونگوله زن» را شنیدی؟حسابی مواظب باش، اگه دیدی یکی صدات میزنه، فوری جواب ندی "بله"...بله بگی دیگه تمومه... تو رو میکشونه دنبال خودش و… بیشتر »
 11 نظر

عطر اصیل گلاب

25 تیر 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
مانکن غمگین پرسه های بی هدفی موهای طلایی رنگی که ییرون ریخته بود و دستمال کوچکی-شال- وسط سرش.. جین پاره و سبک‌ مانکن وار راه رفتن...ماشین ها و پسرها یی که با صدای تند موزیک به او توجه نشان میدادند.صدایی در قلبش می گفت:« نگاه ها محو منه، وای من آخرشم، چه… بیشتر »
 نظر دهید »

گاهی ذهنت را تعطیل کن

25 تیر 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
گاهی ذهنت را تعطیل کن!به خودت استراحت بده و تمام آن جنجال های شلوغ را از فکرت خالی کن...مگر آن قلب قدر یک کف دستت، چقدر گنجایش دارد برای اینهمه کشمکش ذهنی...حتی گاهی کتاب هایت را هم ببند! بگذار کمی خاک بخورند تا "فرصت خالی هیچ بی نهایت" را نفس بکشی ...ح… بیشتر »
 نظر دهید »

بغض با طعم شکلات

20 تیر 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
بغض با طعم شکلات #به_قلم_خودم مزه شکلات خوش طعم همراه بغض، چه معجونی می شود ...حاجتی که دارم، و‌گره ایی که بازشدنش را میخواهم، حال و هوای دلم را بارانی کرده است...هر وقت دلم می گیرد، یک پناهگاه زیبا و دنج دارم که اندازه ی باغ بهشت دوستش دارم. «باغ نوی… بیشتر »
 7 نظر

خوشبختی های دم دستی

18 تیر 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
وقتی گوشیم زنگ خورد، غرق خواب بودم... از آن خوابهای عمیق و راحت که دلت نمیخواهد هیچ چیز به همش بزند.بلاخره بعد از چند روز گرمای شدید، نم بارانی زده بود و هوا خنک و ملایم شده بود...عطر رو بالشی های تازه شسته شده، حس آرام خوشبختی های ساده را، به انسان یاد… بیشتر »
 1 نظر

رویایی به نام: «باغ رقیه اینا»

17 تیر 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
#به_قلم_خودم پیراهن قشنگ سفیدی پوشیدم و‌ با شور وشوق خاصی گفتم: "میخوام برم باغ رقیه اینا"...در چوبی خانه ی "رقیه اینا"، احتیاج به در زدن نداشت...‌همیشه ی خدا باز بود... رقیه و‌چند نفر دیگه زیر درخت توت قرمز، پارچه نگه داشته بودند... آنقدر درخت انبوه… بیشتر »
 نظر دهید »

بهانه ی خط خطی غزل های ناتمام

17 تیر 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
به ندرت پیش می آید، یکی از آن آدم های ناب را ببینم… همان ها که به محض دیدنشان، پی میبری چقدر رفیقند با خدا و چقدر اتصالشان قوی است…عطر هفت آسمان، عظمت از سر و رویشان می بارد. اصلا لازم نیست دهان باز کنند و چیزی بگویند، اسمش را هر چه می… بیشتر »
 1 نظر

عطر غمگین لالایی های چشم به راه

14 تیر 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
عصرهای تابستان مادرم شلنگ آبی به دست، باغچه را آب میداد و‌عطر گل های رز آب پاشی شده همه جا را پر می کرد...تازگی ها انگار عطر گل های رز کم شده... ظاهرش دلت را میبرد و‌نزدیک که می شوی انگار نه انگار! نه عطری نه بویی...اما دست بردار نیستم... باز هم امتحان… بیشتر »
 نظر دهید »

سه نقطه بگذار و‌شروع کن...

14 تیر 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
سه نقطه بگذار و شروع کن... اوایل فکر می کردم علوم دینی، فقط منحصر به فقه و احکام و‌رشته های الهیات و... می شود.بعدها فهمیدم که یک پزشک هم اگر هدفش و نیتش الهی باشد ، علمش در واقع از علوم دینی است...یک‌ مهندس هم و یک..."یک" هایی که اگر نوک قلم ذهنشان به… بیشتر »
 2 نظر

اشاره های خدا

12 تیر 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
این بازی مسخره ی" من تا ابد وقت دارم ها" و "پا روی پای مبل راحتی بی خیالی های خمیازه وار" انداختن ها، دیگر شورش را در آورده است...بازی«تسویف» بازی خطرناکی ست که شیطان با ما شروع کرده و تا سوت پایان بازی و اتمام فرصت را نزنند، دست بردار نیست !عجیب است ک… بیشتر »
 1 نظر

مسیر سبز بهشت در جاده ای پر از گل بوته ی باور

12 تیر 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
#به_قلم_خودم شمع تولدم را که فوت کردم و هدیه ها را یکی یکی باز کردم، نوبت به کادوی مخصوص پدرم شد...هدیه تولد زیبایی بود...پدرم در جشن شش سالگی ام برایم دوچرخه خریده بود...حس خوشحالی و اضطراب و هیجان با هم عجین شده بود.اوایل دلم به آن دوتا چرخ کوچکی… بیشتر »
 نظر دهید »

رز صورتی عادت های زیبا

11 تیر 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
حتما بارها برایت پیش آمده که تصمیم بگیری تغییر کنی و‌بهتر شوی... اما هر بار در جریان تند و پرشتاب لحظه ها، باز همان شدی که بودی! چه کسی است که آرزوی بهتر شدن نداشته باشد؟چه کسی است که تغییرات مثبت را نخواهد؟چه کسی است که دوست نداشته باشد به تصمیمات زیبا… بیشتر »
 2 نظر

صندلی گهواره ای آرامش

10 تیر 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
#به_قلم_خودم "مامان! برای جهیزیه ام میخوام یکی از این صندلی گهواره ای ها داشته باشم.قاطی مبلمان، یکی از اینا هم بخریم"...نمیدانم چرا حس آرامشبخشی برایم داشت تصور اینکه در خانه ی جدیدم، جلوی پنجره روی این صندلی بنشینم و بعد از خستگی روزانه، نوشیدنی… بیشتر »
 نظر دهید »

جوانه های چشم به راه

09 تیر 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
انگار از همان اول، قرار بوده در سرنوشت ما "انتظار" رقم بخورد...از بقیع گرفته که عزیزترین هایمان هنوز قبرشان ناشناس هست و منتظریم ...تا تو که هر بهار باغچه را به عشق تو پر از گل میکنیم و چشم به راه دستان سبزت می نشینیم تا جهان را بهاری کنی...تصمیم می… بیشتر »
 نظر دهید »

شمعدانی های ساده باغ رضایت

09 تیر 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
به "ساده های" زندگیت بیندیش !همین ساده هایی که از بس باارزشند، گاهی نادیده انگاشته می شوند و کفش می پوشی و از رویشان رد می شوی! یکی یکی بشمار...نترس! وقتت تلف نمی شود!شاید این دقیقه ها، طلایی ترین زمانی باشد که باید صرف شوند...بشمار و شکر کن...بشمار و گ… بیشتر »
 نظر دهید »

شبیه آن «بعضی ها»

08 تیر 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
شبیه آن« بعضی ها »#به_قلم_خودم زیبا و خوش عطر و بو‌ زندگی کردن، هنری هست که حتی اگر تماااام عمر وقت صرف آموختنش شود می ارزد...بعضی ها آنقدر تأثیرگذارند که همین که حضور دارند، کافیست که مجنون شوی و‌مست شوی از عطر شراب وجودشان..‌نکند از جنس «رحیق مختوم»… بیشتر »
 2 نظر

تمرین گل سرخ بودن

06 تیر 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
گاهی یک نفر، آنقدر پیشت عزیز است? و در عین حال آنقدر برایت عظمت دارد، که دست و پایت را گم میکنی، دو کلمه با او حرف بزنی...اینطور مواقع، باید دلت را کف دست بگیری و بیاوری ...واژه، کار ساز نیست !بانو! این من و این قلب پر از نیاز و عشق که از راه دور برایت… بیشتر »
 1 نظر

برنج، پاک کردن در سینی خاطرات قدیمی

05 تیر 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
#به_قلم_خودم صدای مایکروفر و علامت آماده شدن غذایی شیک و‌سریع، نوید راحتی و آسایش چند ساااعت صرفه جویی در وقت را می دهد، حالا باید دوید و‌به لیست بقیه فهرست های تیک نخورده نگاهی انداخت...اما با وجود اینهمه سرعت و‌آسایش، چرا وقت، برکت ندارد؟عصرهای د… بیشتر »
 4 نظر

نجواهای هنگام نوشیدن شربت آلبالو

02 تیر 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
★ نجواهای هنگام نوشیدن شربت آلبالو ★#به_قلم_خودم شربت آلبالوی خنک و خوشرنگ را در لیوان پایه بلند ریخت و نیم نگاهی به همسرش که زل زده بود به صحفه ی تلوزیون انداخت و گفت: " تو هم که همیشه ی خدا، یا زل زدی به اون صحفه، یا صدای خروپفت بلنده، پس اصلا و… بیشتر »
 2 نظر

دین آرامش بخش ما

خودت را تصور کن در یک محیط آرامش بخش، نشسته ای و به دور از قیل و قال های عالم، می خواهی جرعه، جرعه نور بنوشی از فنجان عشق. نگاهی به نوشته های زیر بینداز...شاید پیام انرژی مثبتی که قرار است به تو برسد، لای همین واژه ها بیابی... به قلم خودم نوشته ام و با دلگرمی به سوگند زیبای خداوند به قلم «ن والقلم و ما یسطرون» عاشقانه های معنوی ام را قلم زدم. تمام سعیم این بوده که پیامی از حضرت دوست باشد و لاغیر. زیرا این جمله قدیمی اول قصه ها، واقعا حقیقت دارد که: «غیر» از خدا! هیچکس نبود... سعدی چه زیبا می گوید: «هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم»**************** (کپی بدون ذکر منبع، جایز نیست)

آخرین مطالب

  • به آغوش گرمت نیاز دارم...
  • کنار چای تلخت دو حبه قند بگذار
  • شارژ روحی از جنس دریاچه
  • جذاب و دوست داشتنی شبیه «بیب بیب»
  • کاش نمی فهمیدم...
  • هیچکس دلش برایت تنگ نمی شود
  • لطفا به عطر من دست نزن!
  • قشنگ شدن جسمی و روحی
  • اصلا خوب نیست
  • بلدی کاری کنی خوشمزه بگذره؟!
  • عالیجناب! حالا چون شمائید...
  • مواظب خرده شیشه ها باش!
  • چقدر ازش خوشم می آمد
  • فال قهوه تلخ
  • دختر کوچولویی با چشمان بارانی
  • چرا به من کمک کردی؟!
  • مرگ یک بار! شیون یک بار!
  • ترسیم مثلث عشقی
  • شاید یک روز بفهمم...
  • حافظ! لطفا غزلت را عوض کن!!!
  • روانشناسی رنگها (چه رنگی را دوست داری)؟
  • عکسهای لایک خور اینستا
  • نذر عجیبی که به شدت جواب میدهد
  • انرژی مثبت
  • بلد نیستیم!
  • من هم کم مقصر نبودم!
  • راز خوشبختی واقعی!
  • "حلالم کن" کافی نیست!
  • تکنیک های جذاب همسرداری!
  • ببخشید! منظوری نداشتم!
  • "سنگ رو یخ شدن" هم حدی دارد!
  • میخواهم این راز درگوشی را فاش کنم!
  • تو یک نفر!
  • جمع کن با این دختر تربیت کردنت!
  • مهم های نا مهم! نا مهم های مهم!
  • پنج دقیقه زیاد است؟!
  • خودت شعرت را بساز!
  • انگشتر سحرآمیز را دستت کن!
  • آیا هنوز چشمان الناز، غمگین است؟!
  • منعطف و سازگار مثل پتیر پیتزای کش دار
  • این دیگر اصلا منصفانه نیست!
  • خوش طعم ترین چاشنی دنیا
  • همین دلخوشی های کوچولو را هم از آدم می گیرند!
  • سیاست زنانه داشتن!
  • من زن پر توقعی نیستم!
  • یعنی این لیلی مهره مار داره؟!
  • گوشواره فیروزه ای هدیه یک عاشق خجالتی!
  • حقیقت آرام سازی ذهن و مراقبه
  • داستانی عجیب برای شروع تحول مثبت
  • شد، شد! نشد، نشد!!!

جستجو

آرشیوها

  • خرداد 1399 (19)
  • اردیبهشت 1399 (35)
  • فروردین 1399 (15)
  • اسفند 1398 (19)
  • دی 1398 (5)
  • آذر 1398 (5)
  • آبان 1398 (5)
  • مهر 1398 (9)
  • شهریور 1398 (7)
  • مرداد 1398 (23)
  • تیر 1398 (24)
  • خرداد 1398 (32)
  • بیشتر...
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس