کور بودن، در جاده ی روشن
این حس خصوصی مخصوص خودم را تا به حال به هیچکس نگفتم.
ولی تصور این که شاید کسی پیدا شود و در این حس عجیب با من مشترک شود، وادارم میکند که بگویم:
مثلا گاهی وقتی در حال به خواب رفتنی، ناگهان به مرگ فکر کنی و با خودت بگویی:
«آخه چرا من کورم؟!
چرا حقیقت به این واضحی را لای شلوغ پلوغیای روزمرگی گم میکنم و یادم میره؟
اینهمه غفلت برای چی آخه؟
ارزششو داره واقعا؟
مگه تو کیو داری تو این دنیا به جز خدا؟
نگاه به این قربونت، چاکرت، مخلصت ها نکن!
تو در اصل تنهای تنهایی!
تنها اومدی، تنها میری.
و از همه مهمتر:
تنها باید جواب پس دهی !»
نمیتوانم بگویم فقط به اینها فکر میکنم.
نه! فکر کردن نیست! اصلا مگر کسی حال دارد در آن حالت خواب و بیداری که ذهنش خسته و گیج خواب هست فکر کند؟!
انگار نور یقینی میدرخشد و همه چیز را شفاف می بینم و بعد خاموش میشود.
شک ندارم که اگر آن نور یقین و آن حس کاملا روشن، همیشگی بود، امکان نداشت، انسان در این دنیای دوروزه، حتی فکر غفلت، دروغ، رنجاندن، کینه، غیبت، بداخلاقی، کم گذاشتن و…به سرش بزند.
این حکایت، همیشه برایم خنده دار بود:
دو انسان کور بودند که یکی در مسیر، نشسته بود و یکی داشت رد میشد، کور عابر، پای کور نشسته را لگد کرد و او با آه وناله فریاد زد:” چه خبرته؟ پامو شکستی. مگه کوری؟
و آن دیگری در جواب گفت:
مگه کوری که کورم؟!
بی اختیار به یاد این آیه قرآن می افتم:
«ألم نجعل له عینین؟!»
نه! خدایا ما نمی بینیم! اگر می دیدیم هیچوقت دست تو را رها نمی کردیم وبه آن دشمن قسم خورده! بله قربان نمی گفتیم.
اگر می دیدیم٬ “چهار چنگولی” به این “من کاذب” نمی چسبیدیم و آن قصه تکراری هزار بار خوانده شده را هر روز تکرار نمی کردیم!
«و هدیناه النجدین»
دو راه خیلی واضح وآشکار خیر وشر، به قدری شفاف برایمان بیان شده که خجالت آور هست اگر بگوییم کور بودیم و ندیدیم!
بوسه می زنم بر قرآن و انگار نم نم باران آیاتش و عطر گلهای خیس آرامش در این باغ پر از اعجاز، دلم را آرام می کند.
قبول دارم که تو تنها پناه مایی!
قبول دارم که هیچ عشقی جز تو، همیشگی نیست.
و قبول دارم که «أشهد أن لا اله إلا الله».
و قبول دارم که این «أشهد» را باید قبل از مرگ، در روزمره های زندگی بگوییم نه فقط لحظه ی جان دادن!
اما آیا تو کور بودن های گاه و بیگاه ما را ندید می گیری؟!
آیا با صبر جمیلت، صبر می کنی تا افتان و خیزان از پس این افتادن ها و اشتباهات کورکورانه، بلند شویم، قد بکشیم و راه را بیابیم؟!
#دین_آرامشبخش_ما
#به_قلم_خودم
#به_قلم_شیدا_صدیق
#تلنگر
#انس_با_قرآن_مجید
#غفلت