دین آرامش بخش ما

رویای هزار ساله ی من! تعبیر شو...
  • خانه 

فکر کردی خیلی زرنگی؟!!!

19 اسفند 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

به محض بیدار شدن، حتی قبل از اینکه از پنجره به بیرون نگاه کنم، میدانستم روز آفتابی قشنگیست.
نور‌ آفتاب که از پشت پرده روی بالش و رو تختی افتاده بود، حس امید و آماده کردن یک صبحانه ساده و انرژی بخش را القاء می کرد
بعد از بین الطلوعین، خوابم برده بود.
انگار روزهای تعطیل، اثر خودش را روی زمانبندی هایم گذاشته است.

در حال خوردن صبحانه، ناگهان با خودم فکر کردم، این آفتاب تابان چندین هزار سال است که می تابد؟
و‌ چه تعداد بی شمار انسان را دیده که به سرعت برق، آمدند و رفتند؟! و‌می آیند و می روند…
در این وانفسای «زدند و بردند و خوردند…» آیا واقعا بردند؟!!! به کجا؟

کلمه ی «بردند» را به هر دو معنی بخوانید! حتی به معنی برنده شدن!

در مسابقه پر شتاب عالم، برنده واقعی کیست؟
آیا کسانی که در این وانفسای مشکلات همه جانبه، حتی به قیمت جان مردم بیگناه و بیمار، به فکر پول روی پول گذاشتن هستند، به معنای واقعی کلمه برنده ی بازی هستند؟!

یا کودک کش های چپاولگری که روی دریایی از خون، خانه ساخته اند و انگار نه انگار که این خانه روی آب است.

و در واقع حتی روی آب هم نیست!
خانه ای روی خون!

زرنگ بازی در آوردن هایی که آدم را یاد بازی های کودکی و جر زدن هایش می اندازد!
وفتی که طرف دلشکسته و رودست خورده ی بازی با بغض می گفت:
«فکر کردی خیلی زرنگی؟! نه اینطوری حساب نیست!»

بازی، همان بازی تکراری قدیمی است
فقط اسباب بازی ها تغییر کرده است.
انسان های موقتی بی خیالی که یک لحظه نمی خواهند باور کنند که به سرعت برق و باد به سمت فنا در حرکتند.
و‌هر چه دارند باید دو دستی تحویل بدهند و بروند!
روی صحبتم با شخص خاصی نیست!
شاید حتی خودمان! که به طرز عجیبی، خودسازی و‌شروع تغییرات مثبت را به تأخیر می اندازیم.
و‌ با کوله باری از اشتباهات تلنبار شده، چنان با بی خیالی، لای حجم وسیعی از برنامه های روزمره ناتمام، خودمان را پنهان کرده ایم که انگار نه انگار!
انگار نه انگار که قرار بود« حاسبوا قبل أن تحاسبوا را باور کنیم.

صدای مهربان اما هشدار دهنده ی خداوند هستی را از ورای آیات «کم ترکوا» حس می کنم:

کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ ﴿٢٥﴾ وَزُرُوعٍ وَمَقَامٍ کَرِیمٍ ﴿٢٦﴾ وَنَعْمَةٍ کَانُوا فِیهَا فَاکِهِینَ ﴿٢٧﴾ کَذَلِکَ وَأَوْرَثْنَاهَا قَوْمًا آخَرِینَ ﴿٢٨﴾ فَمَا بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّمَاءُ وَالأرْضُ وَمَا کَانُوا مُنْظَرِینَ ﴿٢٩)

«چه بسیار باغ ها و چشمه های جاری که مردم ترک گفتند.
چه بسیار کشت و زراعت و مقام و منزل را که رها کردند!
و چه نعمت ها که در آن شاد و خندان بودند! همه را بگذاشتند و برفتند…
ما آن نعمت ها را میراث اقوام دیگر کردیم.
و آسمان و زمین، هیچ بر آن رفتگان نگریست و چون اجل ایشان در رسید هیچ مهلتی از هلاک نیافتند!»

« قرآن کریم، سوره دخان، آیات29 -25»


و غزل مولانا در این باره:

«ای در غم بیهوده! رو «کم ترکوا» برخوان!
وی حرص تو افزوده! رو «کم ترکوا» برخوان!

منگر که شه و میری، بنگر که همی میری…
در زیر یکی توده، رو «کم ترکوا» برخوان!

رفتند جهانداران…خون خواره و عیاران…
بر خلق نبخشوده، رو «کم ترکوا» بر خوان!»



پی نوشت:

1-کاش هر کس، خود را مخاطب این آیات قرار دهد و در انجام تغییرات مثبت حتی در ریزترین جزئیات، دست، دست نکند.


دین آرامشبخش ما
به قلم شیدا صدیق

https://golenarges18.kowsarblog.ir/

158373130827177381.jpg

 16 نظر

هرگونه دلبری که بلدیم به کار ببریم!

18 اسفند 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

ترس و دلهره در عالمی که به آن هبوط کرده ایم و در زیر کهکشانی که خبر نداریم سرش کجاست و تهش کجا، طبیعی است.
اما اگر به آغوش اطمینان بخش خدای یکتا پناه ببریم، آرامشی زیبا و عمیق تمام وجودمان را در بر می گیرد.

مگر می شود انسان با قادر مطلق و همه کاره ی جهان رفیق شود و بعد بترسد و پریشان حال باشد؟!

یکی از دعاهایی که توسط امیرالمؤمنین تعلیم داده شده و اسم اعظم خداوند در آن است، دعای مشلول نام دارد.
در این دعا خداوند را با نام هایش صدا میزنیم
برای با خدا رفیق شدن، هرگونه دلبری که بلدیم به کار ببریم!
«در دل دوست، به هر حیله رهی باید جست»
با او که باشیم، تازه می فهمیم آن شراب ناب شادی آفرین که عرفا نوشیدند و هیچ غصه ای نتوانست مستی و شادمانی آن را کمرنگ کند، چیست.


دین آرامشبخش ما
به قلم شیدا صدیق
https://golenarges18.kowsarblog.ir/




فراز زیبایی از این دعا:

«یا شفیق یا رفیق! فکنی من حلق المضیق واصرف عنی کل هم و غم و ضیق»1

«ای خدای مهربان! ای رفیق بندگان! مرا از زنجیرهای سخت حوادث، رهایی ده!
و غم و اندوه و تنگدستی مرا برطرف کن!»


1_البلد الامین،ص339
المصباح للکفعمی،ص262
مفاتیح الجنان،ص156

15836555951583469335k_pic_dd9be645-7803-4485-b850-f1b8c3f09e.jpg

 14 نظر

راستی راستی باورمان شده؟!

17 اسفند 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

دلمان‌ که به موقتی ها خوش باشد، مدام پریشان می شویم.
یاد یک مصرع از شعر نابی افتادم که می گفت:
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست!
و یاد آیه زیبا و تلنگر آمیز قرآن می افتم به این مضمون که به خانه عنکبوت دل نبندید که سست تربن خانه هاست.

نمیدانم چقدر غرق حس خلود و «توهم جاودانه ماندن» شده ایم…
و چقدر باورمان شده که اینجا از اول هم قرار بود یک مسافرت کوتاه حباب گونه باشد.
.
اما در روز میلاد حضرت مولا علی علیه السلام، گوش سپردن به حرف او، شاید جرقه ای باشد برای تولدی از نو!

دوباره متولد شویم و این بار دنیا را فرصتی زیبا بدانیم برای ساخته شدن و مهیای وصال او شدن!
نه محلی دائمی که قرار باشد به هر دوز و کلکی تصاحبش کنیم!


«الدُّنیا مُنتَقِلَةٌ فانِیَةٌ، إن بَقِیَت لَکَ لَم تَبقَ لَها.»

دنیا، در حال انتقال از یکی به دیگری است و از کف رفتنی است. گیرم که دنیا برای تو بمانَد، تو برای آن نمی مانی.

غرر الحکم: ح 1802، عیون الحکم والمواعظ: ص 22 ح 151.


دین آرامشبخش ما
به قلم شیدا صدیق

158360317327257546.jpg

 10 نظر

رازش این است که...

17 اسفند 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

هنوز عطر آن گلها و چمن های خانه قدیمی و باصفا به خوبی یادم هست.‌ همراه پدرم به خانه یکی از دوستان قدیمیش رفته بودم.
دخترک پنج ساله را چه به این حرفها! چیزی از حرف های بزرگانه شان نمیفهمیدم اما عطر گل و گیاه آن حیاط باغچه ای زیبا هنوز هم در قاب خاطراتم ثبت شده است.

نکند کودک درون ما با گیس های بافته شده و لپ گلی و چشم های قشنگ مات و مبهوت، هنوز هم به دنبال آن باغ گمشده است؟!
جنت، همان باغ…باغ خاطرات خوش عطر و بوی بهشتی که گمش کرده ایم…

نکند هنوز هم از اینکه در را به روی ما بسته اند و کلیدش را جایی زیر سنگ باغ، پنهان کرده اند، بغض کرده ایم؟!

برای آن که دوباره آن کلید گمشده باغ بهشت را بیابیم، باید سنگ های بزرگی را بلند کنیم.
دنبالش بگردیم…

خسته نشو! کم نیاور!
دخترک لپ گلی سالهای دور! تو هنوز آن قدر پاکی که فرشته ها منتظرند، اشک هایت را با بال و پر ملکوتی شان پاک کنند.
اگر تو لبخند بزنی و از شروع دوباره دلسرد نشوی، یک روز زیر یکی از همین سنگ های خسته کننده مشکلات دست و‌پاگیر آن کلید گمشده را می یابی!

رازش این است که از بلند کردن سنگ ها خسته نشوی و‌ کم نیاوری!

گیس های قشنگت را لای چادر نجیب فرشته سان نجابت، پنهان کن!
شبیه بهترین آدمی شو که در رویایت تصورش می کنی.
مگر نه اینکه قرار است اینجا در این «دیر خراب آباد» ساخته شویم و برگردیم به خانه ی اصلی!
و بدان همین، چشم گفتن به حضرت یار یکی از سنگین ترین سنگ های مسیر است.



دین آرامشبخش ما
به قلم شیدا صدیق

158360064727639860.jpg

 10 نظر

عطر گرم کیک خانگی در تعطیلات کرونایی

14 اسفند 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

همیشه ی خدا، تصور اینکه وسط برف و بوران، یک کلبه ی گرم و ‌دوست داشتنی باشد با چراغ روشن و آتش و دودی که از دودکش بیرون می آید و معنی سرزندگی می دهد، برایم دلنشین است…
حالا عطر گرم کیک خانگی و یک فنجان شیرکاکائوی داغ، به همراه یک حلقه ی دایره وار از عزیرانت را هم به این تصویر اضافه کن.
که کنار هم می نشینند و گل می گویند و گل میشنوند…

بگذار برف، هرچقدر می خواهد ببارد! قلبی که از حرارت عشق، گرم باشد که سرما و بوران و ترس و تاریکی و صدای زوزه شغال و هزار جور دیو و دد که صدایشان از دوردست مفهوم یأس و ترس و دلمردگی را تزریق می کند، سرش نمی شود…
او در کلبه گرم و آرامش بخش و مطمئمن و نورانی اش، لبخند، امنیت و عشق را تجربه می کند.

پی نوشت:


1-در این تعطیلات اجباری کرونایی، به هر ترفندی شده، یک جو گرم خانگی برای اعضای خانه بسازید.

2_شاید این توفیق اجباری فرصتی باشد که آن فضای کارت پستالی دودکش کلبه گرم و‌جمع حلقه وار شاد، با یک نوشیدنی گرم و گل گفتن و‌گل شنیدن را در زندگی امروزی خود بازسازی کنیم.

3_مهم تر از همه:
شاد باشید! در هر شرایطی «که دوستان خدا نمی ترسند و غمگین نمی شوند!»

أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ

آگاه باشید که دوستان خدا نمی ترسند و غمگین نمی شوند.
«قرآن کریم، سوره یونس، آیه 62»


دین آرامشبخش ما
به قلم شیدا صدیق

https://golenarges18.kowsarblog.ir

1583310296313697_646.jpg

 18 نظر
  • 1
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 14
  • ...
  • 15
  • 16
  • 17
  • ...
  • 18
  • ...
  • 19
  • 20
  • 21
  • ...
  • 48

دین آرامش بخش ما

خودت را تصور کن در یک محیط آرامش بخش، نشسته ای و به دور از قیل و قال های عالم، می خواهی جرعه، جرعه نور بنوشی از فنجان عشق. نگاهی به نوشته های زیر بینداز...شاید پیام انرژی مثبتی که قرار است به تو برسد، لای همین واژه ها بیابی... به قلم خودم نوشته ام و با دلگرمی به سوگند زیبای خداوند به قلم «ن والقلم و ما یسطرون» عاشقانه های معنوی ام را قلم زدم. تمام سعیم این بوده که پیامی از حضرت دوست باشد و لاغیر. زیرا این جمله قدیمی اول قصه ها، واقعا حقیقت دارد که: «غیر» از خدا! هیچکس نبود... سعدی چه زیبا می گوید: «هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم»**************** (کپی بدون ذکر منبع، جایز نیست)

آخرین مطالب

  • به آغوش گرمت نیاز دارم...
  • کنار چای تلخت دو حبه قند بگذار
  • شارژ روحی از جنس دریاچه
  • جذاب و دوست داشتنی شبیه «بیب بیب»
  • کاش نمی فهمیدم...
  • هیچکس دلش برایت تنگ نمی شود
  • لطفا به عطر من دست نزن!
  • قشنگ شدن جسمی و روحی
  • اصلا خوب نیست
  • بلدی کاری کنی خوشمزه بگذره؟!
  • عالیجناب! حالا چون شمائید...
  • مواظب خرده شیشه ها باش!
  • چقدر ازش خوشم می آمد
  • فال قهوه تلخ
  • دختر کوچولویی با چشمان بارانی
  • چرا به من کمک کردی؟!
  • مرگ یک بار! شیون یک بار!
  • ترسیم مثلث عشقی
  • شاید یک روز بفهمم...
  • حافظ! لطفا غزلت را عوض کن!!!
  • روانشناسی رنگها (چه رنگی را دوست داری)؟
  • عکسهای لایک خور اینستا
  • نذر عجیبی که به شدت جواب میدهد
  • انرژی مثبت
  • بلد نیستیم!
  • من هم کم مقصر نبودم!
  • راز خوشبختی واقعی!
  • "حلالم کن" کافی نیست!
  • تکنیک های جذاب همسرداری!
  • ببخشید! منظوری نداشتم!
  • "سنگ رو یخ شدن" هم حدی دارد!
  • میخواهم این راز درگوشی را فاش کنم!
  • تو یک نفر!
  • جمع کن با این دختر تربیت کردنت!
  • مهم های نا مهم! نا مهم های مهم!
  • پنج دقیقه زیاد است؟!
  • خودت شعرت را بساز!
  • انگشتر سحرآمیز را دستت کن!
  • آیا هنوز چشمان الناز، غمگین است؟!
  • منعطف و سازگار مثل پتیر پیتزای کش دار
  • این دیگر اصلا منصفانه نیست!
  • خوش طعم ترین چاشنی دنیا
  • همین دلخوشی های کوچولو را هم از آدم می گیرند!
  • سیاست زنانه داشتن!
  • من زن پر توقعی نیستم!
  • یعنی این لیلی مهره مار داره؟!
  • گوشواره فیروزه ای هدیه یک عاشق خجالتی!
  • حقیقت آرام سازی ذهن و مراقبه
  • داستانی عجیب برای شروع تحول مثبت
  • شد، شد! نشد، نشد!!!

جستجو

آرشیوها

  • خرداد 1399 (19)
  • اردیبهشت 1399 (35)
  • فروردین 1399 (15)
  • اسفند 1398 (19)
  • دی 1398 (5)
  • آذر 1398 (5)
  • آبان 1398 (5)
  • مهر 1398 (9)
  • شهریور 1398 (7)
  • مرداد 1398 (23)
  • تیر 1398 (24)
  • خرداد 1398 (32)
  • بیشتر...
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس