ساکت جذاب فراموش نشدنی
چرا تا به حال چیزی درباره تو ننوشته ام؟
وقتی کسی عاشق می شود، هر چقدر هم که جلوی همه بلبل زبان و پر از اعتماد به نفس و راحت و ریلکس باشد، به او که می رسد به “تته پته” می افتد. هل می شود و دستپاچه می شود.
دست میگذارد در زنبیل پر از واژه های “شیک و پیک” و کلمات قصار…اما از این زنبیل پر و پیمان، یک مشت پر از خالی در می آورد…
حال و هوای من که انگار لال شده ام و الکن، هم همین است…
اما این بار باید از تو بگویم!
فوقش دستم را پس بزنی و ردم کنی و بگویی این واژه های گنگ و بی مسما ارزانی خودت!
اما اگر بدانی پای هر واژه، با یک قطره
اشک داغ، امضا شده است، امضای خیس عاشقی … آنوقت چه؟!
عزیز دردانه ی عالم! تا به حال دنیا به خود ندیده است که یک امام زمان، امام زمان وقت به کسی اینطور “قربانت بروم، فدایت شوم” بگوید!
اما امام حسین علیه السلام تو را اینطور صدا می زد:« به نفسی انت»… و به تعبیری: “عباسم! جانم فدات!”
حالا اینکه زینب سلام الله، چطور با ناز و نوازش و قربان صدقه صدایت میزد دیگر بماند…خواهر است دیگر…
ساکت جذاب تاریخ!
بگو راز کم حرفی عجیب تو چیست؟!
می گویند فقیه بودی وعالم، اما چقدر کلمات اندکی از تو مانده است.
تو راستی راستی، می خواستی محو شوی جلوی حسینت…
نمی خواستی تا او هست، کلامی از تو در پهنه هستی ثبت شود.
می خواستی یک قلم برداری و هر جا نام و نشانی از عباس است، خط بزنی!
این اثر تربیت بزرگ منشانه مادرت بود که مدام همنوای لالایی در گوش تو می خواند: حسین، حسین، حسین…
عجب شمع خوشرنگی روشن کرده ای!
تا قیام قیامت، نور خوشرنگ قمر در کنار شمس، زیباترین و عاشقانه ترین دو راهی عالم را به وجود می آورد: بین الحرمین!
تو می خواستی خط بخوری اما خدا می خواست تو بدرخشی! و درخشیدی!
تعجب نمیکنم اگر عشقت، نفس عالم را درسینه حبس می کند.
تعجب نمی کنم اگر نامت تا این حد بلند آوازه مانده است.
زیرا امام صادق در زیارت نامه تو، زیارت نامه حضرت عباس، فرموده است: خدا خواسته که نام تو در علیین بلند آوازه گردد! «رفع ذکرک فی علیین»
ساکت جذاب فراموش نشدنی!
تو می خواستی کم حرف بزنی و با عملت، عاشقی را معنا کنی.
وحالا هزار وچهارصد سال هست که به جای حرف های نگفته ی تو، هزاران هزار واژه، از زبان هزاران هزار شاعر ونویسنده درباره اوج عظمت تو گفته میشود.
میدانی؟ من از عشق و عاشقی زیاد شنیده ام، فیلم، سریال، واژه، شعر، غزل، افسانه، حتی در عالم واقعیت…
اما تمام معادله های کج وکوله ی به ظاهر دهن پر کن عالم، که ناشیانه در صدد اثبات چند مجهولی پیچیده ی عشقند، در مقابل فرمول زیبایی که تو، بدون حرف و بی کلام از عشق حقیقی ارائه دادی، رنگ می بازد!
«ای خدا! دل را عطا کن آن مقام…
که در آن، بی حرف می روید کلام »
سیمرغ قاف عشق، اگر در کتاب ها نوشته شد و ما به عنوان افسانه آن را می خواندیم، اما تو به آن افسانه، رنگ حقیقت زدی و فنا فی الله با تو رنگ واقعیت به خود گرفت.
با تو یاد گرفتیم در اصل، دوراهی ایی وجود ندارد. راه یکی ست. راه نورانی عشقبازی با معبود…
عجب شمع خوشرنگی روشن کردی.
شمعی که از نور قمر، نور میگیرد.
شمعی که قرار هست تا ابد در قلب هر که به دنبال حل معادله عشق است، با نور فروزانش بتابد.
و نور ببخشد به معادله ای که با نام تو اثبات می شود:
« اثبات عشق = سقا » ❤
پی نوشت:
تمام تلاش عباس این بود که علم امام زمانش زمین نیفتد!
ما اگر میگوییم عاشق امام زمانیم، کجای این معادله عاشقی، نقش ایفا می کنیم؟
وچطور باید تلاش کنیم تا علم امام زمانمان زمین نیفتد.
درس بزرگ کربلا، اثبات عشق است در مقابل او…
اثبات کن! ❤
#دین_آرامشبخش_ما
#اربعین
#بین_الحرمین
#قمر_بنی_هاشم
#حضرت_عباس
#امام_زمان
#به_قلم_شیدا_صدیق
#به_قلم_خودم