فرصت دیگری به من داده شده
حتی قبل از اینکه پرده را کنار بزنم و از پنجره بیرون را نگاه کنم، میدانم روز زیبایی ست.
نور خوشرنگ آفتاب روی ملحفه های تختخواب افتاده است.
یاد خواب های درهم برهمی که درست، حسابی یادم نمانده بود افتادم…
اما حالا صبح دیگری شده است و فرصت دیگری به من داده شده است.
میتوانم گل بکارم در باغچه زندگی✅
میتوانم حداکثر تلاشم را بکنم تا امروز هر جا میروم از وجودم خیر وبرکت به دیگران سرایت کند.✅
میتوان از قوری عشق، چای خوش طعم همدلی بریزم برای اطرافیانم تا دلشان گرم شود.✅
می توانم دلبری کنم برای خدا، تا دلش را ببرم و لبخند رضایتش را نصیب خودم کنم.✅
خلاصه فصل خاکستری خواب، تمام شده وفرصت بیداری در تقویم لحظه هایم ثبت شده است.
خدا رو شکر میکنم بابت یک فرصت دیگر ویک طلوع دوباره…
بسم الله می گویم و شروع میکنم به ثبت لحظه هایی در کتاب زندگی ام…
لحظه هایی که نویسنده و بازیگرش خودم هستم.
می نویسم تا وقتی فردای قیامت می گویند:«إقراء کتابک»، بتوانم لبخند زنان کتاب زندگی ام را مرور کنم.
نه با حسرت…
«لک الحمد أن بعثتنی من مرقدی و لو شئت جعلته سرمدا»
حمد برای توست خدایا که مرا از خوابگاهم برانگیختی و اگر می خواستی خواب مرا ابدی قرار می دادی.
+به قلم خودم
دین آرامشبخش ما