دین آرامش بخش ما

رویای هزار ساله ی من! تعبیر شو...
  • خانه 

چشمان خوشرنگ عاشقت...

18 مهر 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

گاهی اوقات، اتاق ذهن آدم، انقدر کدر و تیره و تار و شلوغ و درهم، برهم میشود که‌ “خورشید لازم"، می شود، واقعا حال و هوایش…
اصطلاح من در آوردی “خورشید، لازم"، واقعا جواب می دهد.
انگار باید یک آفتاب خوشرنگ “درست درمون"، بتابد به در و پیکر تاریک ذهن، بلکه یک گشایشی بشود…

مثلا حضور ناگهانی کسی که بهت انگیزه بدهد…
یا یک اتفاق جذاب انرژی بخش که خیلی وقت است منتظرش هستی.
یا یک انرژی فوق مثبت که از دیدن کسی که مطلوب توست، به قلبت منتقل می شود.
یا اینکه ناگهان یک خبر خوش مسرت بخش، (همان که حاضری پابرهنه برایش تا دم در بدوی و از دست پستچی دعاهای مستجاب، بقاپی) دلت را روشن کند.
تو منتظری!
انکار نکن!
چشمان خوشرنگ عاشقت، نم اشکی از انتظار را لای لبخندهای معصومانه اش، مخفی می کند.
خجالت ندارد. اصلا همه ما منتظریم.
مگر به این خوشی های گاه گدار کجدار و‌ مریز هم می شود گفت، خوشی؟!
هی می افتیم و دوباره بلند می شویم و ‌کورمال، کورمال مسیر را طی می کنیم.
تازه این وسط، پوست موزهایی هم جلوی پایمان انداخته اند که با کمال دلشکستگی باید بگویم معمولا کار کسی هست که توقعش را نداریم.
زمین خوردن ما و تماشا کردن افتادنمان، باعث خوشحالی کسانی می شود که همه ی عمر مواظب بودیم، ناراحتشان نکنیم و‌هوای دلشان را داشته باشیم.
گاهی هم می بینی صاف برگشتیم سر خانه ی اول و تازه می فهمیم همه ی عمر، دور خودمان میگشتیم و همان اشتباهات هزار بار امتحان شده را سیاه مشق می کردیم.

بغض نکن! تقصیر تو نیست.
چرا باید سر هر چیزی، چشمان دلواپس تو سرخ و‌ نمدار شود؟!
این چه عادتی است که همیشه ی خدا، کاسه کوزه ها را سر خودت بشکنی؟!
تقصیر چشمان خوشرنگ عاشقت نیست که هی راه را گم می کنی و درست و حسابی نمی بینی!
خورشید که نباشد، همین می شود دیگر…
آدم جلوی پایش را هم‌ نمی بیند…چه برسد به آن دورست ها و ترسیم دورنمای مؤفقیت آمیز آینده و تشخیص دور برگردان های سرنوشت ساز…
حالا قضیه پوست موزها آن هم از دست دوست، بماند…

دم اربعین و‌ کوله بار بستن ها که شروع می شود، این بغض مخفی، باران می شود و بی بهانه می بارد و ‌با شنیدن هر خداحافظی، قلب ها بیشتر هوایی می شود. حال و هوای ابری ما، این روزها حسابی “خورشید لازم” است.

کوله نبسته ام که راهی شوم! برعکس، اینبار می خواهم کوله بارم را بگشایم! لیست طویل ندانم کاری ها را از آن در بیاورم…دانه دانه چکشان کنم…بعد با خودکار قرمز، یک ضربدر پر رنگ رویشان بکشم و به جایش آنچه را که برای حسینی شدن و‌ مهدوی شدن لازم است، جایگزین کنم.

کاش خورشید غایب ما دلش به حال ندانم کاری های سرزده ی ما بسوزد و با طلوع ناگهانش، تمام ترس و دلشوره های نم گرفته و رطوبت زده ی سالهای بی خورشید را از تقویم هزار ساله ی دلتنگی بزداید.
خورشید من! بتاب!

«در این شب سیاهم، گم گشت راه مقصود…
از گوشه ای برون آ! ای کوکب هدایت»


#دین_آرامشبخش_ما
#به_قلم_خودم
#اربعین
#امام_زمان
#عاشقانه
#به_قلم_شیدا_صدیق

1570626090k_pic_df27e8f3-ff91-4b3b-a744-675518395f01.jpg

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 4 نظر

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(4)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
4 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)

کلیدواژه ها: ،اریعین، ماندگار بودن، ۱۲ستون مؤفقیت، نجوای عاشقانه با امام زمان هاله های اانرژی،خودشناسی

موضوعات: آرامش, خودسازی، لینک ثابت

نظر از:  
  • وبلاگ مدرسه علمیه کوثر
  • تازه های کوثر
5 stars

خوش بحال اربعینیا
https://kosar-esfahan.kowsarblog.ir/

1398/08/06 @ 08:58
نظر از:  
  • وبلاگ مدرسه علمیه کوثر
  • تازه های کوثر
5 stars

الهم عجل لولیک الفرج
https://kosar-esfahan.kowsarblog.ir/

1398/07/21 @ 09:28
نظر از: یا کاشف الکروب [عضو] 
  • ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)
5 stars

با سلام و احترام جالب بود/ التماس دعا. موفق باشید

1398/07/18 @ 09:25
پاسخ از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
  • دین آرامش بخش ما
5 stars

ممنون از نگاه مهریونت

1398/07/18 @ 15:41


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دین آرامش بخش ما

خودت را تصور کن در یک محیط آرامش بخش، نشسته ای و به دور از قیل و قال های عالم، می خواهی جرعه، جرعه نور بنوشی از فنجان عشق. نگاهی به نوشته های زیر بینداز...شاید پیام انرژی مثبتی که قرار است به تو برسد، لای همین واژه ها بیابی... به قلم خودم نوشته ام و با دلگرمی به سوگند زیبای خداوند به قلم «ن والقلم و ما یسطرون» عاشقانه های معنوی ام را قلم زدم. تمام سعیم این بوده که پیامی از حضرت دوست باشد و لاغیر. زیرا این جمله قدیمی اول قصه ها، واقعا حقیقت دارد که: «غیر» از خدا! هیچکس نبود... سعدی چه زیبا می گوید: «هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم»**************** (کپی بدون ذکر منبع، جایز نیست)

آخرین مطالب

  • به آغوش گرمت نیاز دارم...
  • کنار چای تلخت دو حبه قند بگذار
  • شارژ روحی از جنس دریاچه
  • جذاب و دوست داشتنی شبیه «بیب بیب»
  • کاش نمی فهمیدم...
  • هیچکس دلش برایت تنگ نمی شود
  • لطفا به عطر من دست نزن!
  • قشنگ شدن جسمی و روحی
  • اصلا خوب نیست
  • بلدی کاری کنی خوشمزه بگذره؟!
  • عالیجناب! حالا چون شمائید...
  • مواظب خرده شیشه ها باش!
  • چقدر ازش خوشم می آمد
  • فال قهوه تلخ
  • دختر کوچولویی با چشمان بارانی
  • چرا به من کمک کردی؟!
  • مرگ یک بار! شیون یک بار!
  • ترسیم مثلث عشقی
  • شاید یک روز بفهمم...
  • حافظ! لطفا غزلت را عوض کن!!!
  • روانشناسی رنگها (چه رنگی را دوست داری)؟
  • عکسهای لایک خور اینستا
  • نذر عجیبی که به شدت جواب میدهد
  • انرژی مثبت
  • بلد نیستیم!
  • من هم کم مقصر نبودم!
  • راز خوشبختی واقعی!
  • "حلالم کن" کافی نیست!
  • تکنیک های جذاب همسرداری!
  • ببخشید! منظوری نداشتم!
  • "سنگ رو یخ شدن" هم حدی دارد!
  • میخواهم این راز درگوشی را فاش کنم!
  • تو یک نفر!
  • جمع کن با این دختر تربیت کردنت!
  • مهم های نا مهم! نا مهم های مهم!
  • پنج دقیقه زیاد است؟!
  • خودت شعرت را بساز!
  • انگشتر سحرآمیز را دستت کن!
  • آیا هنوز چشمان الناز، غمگین است؟!
  • منعطف و سازگار مثل پتیر پیتزای کش دار
  • این دیگر اصلا منصفانه نیست!
  • خوش طعم ترین چاشنی دنیا
  • همین دلخوشی های کوچولو را هم از آدم می گیرند!
  • سیاست زنانه داشتن!
  • من زن پر توقعی نیستم!
  • یعنی این لیلی مهره مار داره؟!
  • گوشواره فیروزه ای هدیه یک عاشق خجالتی!
  • حقیقت آرام سازی ذهن و مراقبه
  • داستانی عجیب برای شروع تحول مثبت
  • شد، شد! نشد، نشد!!!

جستجو

آرشیوها

  • خرداد 1399 (19)
  • اردیبهشت 1399 (35)
  • فروردین 1399 (15)
  • اسفند 1398 (19)
  • دی 1398 (5)
  • آذر 1398 (5)
  • آبان 1398 (5)
  • مهر 1398 (9)
  • شهریور 1398 (7)
  • مرداد 1398 (23)
  • تیر 1398 (24)
  • خرداد 1398 (32)
  • بیشتر...
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس