دین آرامش بخش ما

رویای هزار ساله ی من! تعبیر شو...
  • خانه 

دختر چشم سیاه خاطرات دور

28 مرداد 1397 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

دختر قشنگ و چشم ابرو و مشکی ایی بود، باوقار و سنگین، اینکه چرا خواستگار هاش کم بودند، همیشه برایم جای تعجب داشت، خاله فرشته را میگویم. من تازه سیزده ساله شده بودم و کلی حس شکوفا شدن و بزرگی میکردم، راستش اولین باری که سر خیابان یه پسر بهم گفت:(چه نازی تو) را خوب یادم هست، میدانید چرا، چون من از یازده سالگی هر سال عید، عیدی هایم را که میگرفتم فوری لباس های نوی عیدم را میپوشیدم و در عالم بچگی، میرفتم لوازم التحربر بهرام(که همیشه ی خدا انگار باز بود.) و یک دفتر خاطرات خیلی قشنگ از آن قفل دارها که تازه مد شده بود میخریدم و‌از روز اول عید تا آخر سال، خاطرات آن سال را مینوشتم، دست به قلم بودن را همیشه دوست داشتم، اما بچه بودم و هیچ مرد جوانی نیم نگاهی هم به من نمی انداخت، این بود که وقتی در اولین روز عید سیزده سالگی ام اولین جمله ی یک غریبه را شنیدم تعجب کردم واقعا نمیدانستم بزرگ شده ام و از این به بعد عکس العمل ها طور دیگریست، در این زمینه ها واقعا بچه و‌ بی زمینه ی ذهنی بودم، رفتم پیش خاله فرشته، خانه ی باصفای مادربزرگم، و درد و دل های پنهانی دخترانه… گاهی شب ها زیر پشه بند خانه ی مادربزرگ تا دیر وقت پچ پچ میکردیم، خاله ی با اعتقاد و‌نجیب من، همان اول کار نصیحتم نمیکرد، گوش شنوایی بود، و حتی گاهی از صدای خنده ها و پچ پچ ها صدای مادربزرگم در می اومد که خسته ی خواب به زبان محلی میگفت:(باخسین وه، کیجا وچه اننه، سرو صدا و خنده کنه؟!) یعنی:(بخوابین دیگه، دختر بچه اینقدر خنده و سرو صدا میکنه مگه؟)و ما بیشتر میخندیدیم، هنوز هم خاطرات قدیمی آن پچ پچ ها و درد و دل های دخترانه ی دوست داشتنی و پشه بند و خانه ی با صفا و مادربزرگ و گله کردن های بامزه اش، اشک و لبخند را همزمان مهمان دلم میکند، برای همین بود که نصیحت ها و حرف های خالص خاله فرشته، به دلم می نشست، مفاهیمی مثل حیا، نجابت، قشنگی مخفی، شادی، خدا، پیغمبر، صبر…. راستش خواستگارهایی که در آن سن کم برایم میآمد ، کمی مرا جلوی او خجالت زده میکرد، هرچند او واقعا مهربان تر از این حرفها بود، و‌صبور.. یادم نمیآد حتی در سخت ترین شرایط لبخند نجیب مهربانش را بر لب نداشته باشد تا اینکه: برایش خواستگاری بسیار باایمان که تمام محل به نامش قسم میخوردند آمد، خانواده ای بسبار مومن و با اخلاق و با وضع مالی خوب، (نمیدانم بقیه اش را هم بنویسم؟ یا تا همینجا تمام کنم اخر اصل ماجرا اینجاست امیدوارم با دقت بخوانید چون با عشق و هدفی خاص این را نوشتم)، دیگه خوشبختی در خانه اش را زده بود ، زندگی مرفه، خوشنام و‌همه چیز تمام، اما او عروسی ساده ای هم‌برگزار کرد ولیمه ای و جشنی که شاد بود اما پر از عطر خدا، ابروهای پهن مشکیش را که برداشت و آنقدر تغیبر کرد نمیدانم چرا اشکم در آمد، خاله فرشته ی خوب من!! اما مشکلات:
مادر شوهر پیر زمینگیری داشت، حاجیه خانم مومنه ای که آخر عمری یکجا نشین شده بود و‌نه حرف مبزد و نه حتی توان دستشویی داشت، خاله ام یک تنه تصمیم گرفت از او مراقبت کند، بدون کارگر، یک تازه عروس(اما نه یک تازه عروس تی تیش مامانی نازک نارنجی، یک شیرزن) به قدری خوب و کامل و تمیز از او پرستاری میکرد که تمام فامیل شوهر ، انگشت به دهان مانده بودند، سالها گذشت و مادر شوهرش فوت کرد، ولی نام نیک خاله فرشته طوری همه جا پیچید که تمام فامیل جانشان را برایش میدادند، بعدها که شوهرش شکست مالی سنگینی خورد، مثل کوه پشت مردش ایستاد و نگذاشت دلشکسته شود باورتان میشود کل فامیل بسیج شدند و هر چه در توان داشتند از ته دل، وسط گذاشتند تا مشکل حل شد، اما در تمام این لحظات ندیدم همان لبخند قشنگ با ایمانش کمرنگ شود،خانه اش از تمیزی و قشنگی بوی بهشت میدهد، هر وقت دلم از شلوغی ها و نادرستی های روزگار میگیرد هنوز هم آن خانه ی پاک بهشتی ، آن باغ پر از گل و دارو درخت و میوه ی پر برکت و آن لبخند همیشگی خاله فرشته، پناهگاه آشفتگی های روز مره هست، گوشی شنوا و ایمانی واقعی.من به دانشگاه رفتم تهران،… دانشگاه دولتی… کلی درس و بحث کتاب، پشت کتاب، مطالعه پشت مطالعه، ازدواج و بچه دار شدن، حوزه علمیه و باز هم تحقیق و پژوهش و سخنرانی و کتاب پشت کتاب…. گاهی به من میگوید به تو افتخار میکنم، اما شاید یکی از این روزها باید به او بگویم: افتخار من تویی، درس عملی واقعی تویی، فارغ التحصیل دانشگاه ایمان و انسانیت تویی، الگوی قشنگ و ساده ولی عمیق زندگی من تویی.یادت میآید مادربزرگ همیشه میگفت :( بسه آرومتر پچ‌پچ‌کنین دختر بچه انقدر خنده ، پر حرفی نمیکنه که…) خدا همه رفتگان را بیامرزد، روحت شاد مادربزرگ… شاید راست میگفت به جای هیاهو، میشود زیبا عمل کرد، میشود یکی از آن آدم های زیبا و نابی شد که تا ابد خاطره ی زیبا بر قلب دیگران حک کرد، دوست خوبم! بیا خاطره ی زیبای دیگران باشیم بی حرف زیاد بی هیاهو، با گوشی شنوا با لبخندی واقعی حتی در دل سختی ها، نشات گرفته از ایمانی واقعی، همان ها که(لا خوف علیهم و‌لا هم‌یحزنون) هستند، نمیدانم چرا اشک میریزم، در پناه خدا خواهر خوبم. یا علی

دین آرامشبخش ما

به قلم شیدا صدیق

https://golenarges18.kowsarblog.ir/

15346800161534404878k_pic_0ccce30d-ce1f-49d6-a9bf-b589804706.jpg

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 10 نظر

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(8)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
8 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)

کلیدواژه ها: خاطرات خانواده،آرامش،ازدواج،سبک زندگی اسلامی

موضوعات: بدون موضوع, انرژی مثبت لینک ثابت

نظر از: مدیر النفیسه [عضو] 
  • مدیرالنفیسه
  • از همه جا خبر
مدیر النفیسه
5 stars

سلام عیدتون مبارک
هنوز هم اگه دوروبرمون را نگاه کنیم از این شیرزنان پیدا میشوند که در هیاهوی جبر زمانه گم نشده اند خدا خاله تون را براتون سالم وتندرست نگه داره
شاید لازم باشه یه نگاهی هم به شوهر خاله بیندازیم به نظر میاد یک زن وقتی صبور وفداکار است که همراه او مردی قدرشنناس باشد

1399/03/05 @ 12:54
نظر از: N [عضو] 
  • نماز
  • آسمان آبی
5 stars

سلام خیلی خوب بود

1399/03/04 @ 19:34
نظر از: مهتاب [بازدید کننده] 
  • http://najhlestan.kowsarbloj.ir>
مهتاب
5 stars

سلام
چه عیدی دلنشینی
باید این نوشته را قبل از ازدواج بدهند به بعضی نازک نارنجی‌های امروزی تا بفهمند زندگی و ایمان واقعی یعنی چه
عالی بود شیدا جون

1399/03/04 @ 18:09
نظر از: فریبا محمدهاشم [بازدید کننده]
فریبا محمدهاشم
5 stars

بسیار بسیار نوشته بودی عزیز خواهر

1398/02/28 @ 21:23
نظر از: توازئی [عضو] 
  • مدرسه علمیه نرجس خاتون یزدانشهر
5 stars

سلام خیلی جالب بود موفق باشید.

1397/06/12 @ 08:14
نظر از:  
  • وبلاگ مدرسه علمیه کوثر
  • تازه های کوثر

سلام خیلی قشنگ بود
وبلاگ خوبی دارید
ازتون تقاضای تبادل لینک دارم
اگر موافق هستید به من اطلاع دهید
http://kosar-esfahan.kowsarblog.ir/

1397/06/06 @ 12:48
نظر از: خادم المهدی [عضو] 
  • فاطمیه سرابله
5 stars

خیلی خوشم اومد

1397/06/04 @ 08:49
نظر از: عابدی [عضو] 
  • زینبیه ایوان

زیبا بود

1397/06/01 @ 09:31
نظر از: یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ [عضو] 
  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ
5 stars

سلام علیکم..
خیلی لذت بردم از خوندنش..
ان شاء الله عاقبت به خیری..

1397/05/31 @ 11:57
نظر از: ریاحی [عضو] 
  • ریحـانه اصـفهـان
5 stars

سلام. کاش منم یاد بگیرم از خاله فرشته ات

1397/05/31 @ 09:47


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دین آرامش بخش ما

خودت را تصور کن در یک محیط آرامش بخش، نشسته ای و به دور از قیل و قال های عالم، می خواهی جرعه، جرعه نور بنوشی از فنجان عشق. نگاهی به نوشته های زیر بینداز...شاید پیام انرژی مثبتی که قرار است به تو برسد، لای همین واژه ها بیابی... به قلم خودم نوشته ام و با دلگرمی به سوگند زیبای خداوند به قلم «ن والقلم و ما یسطرون» عاشقانه های معنوی ام را قلم زدم. تمام سعیم این بوده که پیامی از حضرت دوست باشد و لاغیر. زیرا این جمله قدیمی اول قصه ها، واقعا حقیقت دارد که: «غیر» از خدا! هیچکس نبود... سعدی چه زیبا می گوید: «هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم»**************** (کپی بدون ذکر منبع، جایز نیست)

آخرین مطالب

  • به آغوش گرمت نیاز دارم...
  • کنار چای تلخت دو حبه قند بگذار
  • شارژ روحی از جنس دریاچه
  • جذاب و دوست داشتنی شبیه «بیب بیب»
  • کاش نمی فهمیدم...
  • هیچکس دلش برایت تنگ نمی شود
  • لطفا به عطر من دست نزن!
  • قشنگ شدن جسمی و روحی
  • اصلا خوب نیست
  • بلدی کاری کنی خوشمزه بگذره؟!
  • عالیجناب! حالا چون شمائید...
  • مواظب خرده شیشه ها باش!
  • چقدر ازش خوشم می آمد
  • فال قهوه تلخ
  • دختر کوچولویی با چشمان بارانی
  • چرا به من کمک کردی؟!
  • مرگ یک بار! شیون یک بار!
  • ترسیم مثلث عشقی
  • شاید یک روز بفهمم...
  • حافظ! لطفا غزلت را عوض کن!!!
  • روانشناسی رنگها (چه رنگی را دوست داری)؟
  • عکسهای لایک خور اینستا
  • نذر عجیبی که به شدت جواب میدهد
  • انرژی مثبت
  • بلد نیستیم!
  • من هم کم مقصر نبودم!
  • راز خوشبختی واقعی!
  • "حلالم کن" کافی نیست!
  • تکنیک های جذاب همسرداری!
  • ببخشید! منظوری نداشتم!
  • "سنگ رو یخ شدن" هم حدی دارد!
  • میخواهم این راز درگوشی را فاش کنم!
  • تو یک نفر!
  • جمع کن با این دختر تربیت کردنت!
  • مهم های نا مهم! نا مهم های مهم!
  • پنج دقیقه زیاد است؟!
  • خودت شعرت را بساز!
  • انگشتر سحرآمیز را دستت کن!
  • آیا هنوز چشمان الناز، غمگین است؟!
  • منعطف و سازگار مثل پتیر پیتزای کش دار
  • این دیگر اصلا منصفانه نیست!
  • خوش طعم ترین چاشنی دنیا
  • همین دلخوشی های کوچولو را هم از آدم می گیرند!
  • سیاست زنانه داشتن!
  • من زن پر توقعی نیستم!
  • یعنی این لیلی مهره مار داره؟!
  • گوشواره فیروزه ای هدیه یک عاشق خجالتی!
  • حقیقت آرام سازی ذهن و مراقبه
  • داستانی عجیب برای شروع تحول مثبت
  • شد، شد! نشد، نشد!!!

جستجو

آرشیوها

  • خرداد 1399 (19)
  • اردیبهشت 1399 (35)
  • فروردین 1399 (15)
  • اسفند 1398 (19)
  • دی 1398 (5)
  • آذر 1398 (5)
  • آبان 1398 (5)
  • مهر 1398 (9)
  • شهریور 1398 (7)
  • مرداد 1398 (23)
  • تیر 1398 (24)
  • خرداد 1398 (32)
  • بیشتر...
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس