جرعه ای نور بنوش
#به_قلم_خودم با اینکه کلی کار،سرم ریخته وروز شلوغی دارم، از همه چیز دست میکشم تا این را بهگوش تو، برسانم،آن چیزی که ته دلت دنبالش هستی اینجاست، ولی با آرامش بخوان ، چون سبدی قشنگ نورانی مثل زیبایی غرق ستاره ی حرم از کلام خدا ومعصومین برای تو آورده ام… همین تویی که میدانم در عرفه ای که گذشت، دلتنگ و بی تاب مثل گنجشکی باران خورده و بی پناه دنبال جایی میگشتی برای استغفار، برای حاجت روایی ، برای التماس دعا گفتن، مصلی رفتی یا تکیه، حسینیه یا تک و تنها در معنویت غمگین اتاق تنهاییت،شاید هم آرام نیم نگاهی انداختی ببینی چند صفحه تا آخرش مانده، این عرفه از عمرمان هم گذشت به همین سادگی… این عید قربان از عمرمان هم مثل تمااااام عید قربان های زیادی که حتی یادمان نیست به تقویم می پیوندد… ،حرف اصلی که میخواستم به تو برسانم، به تو عزیز در جستجوی فنجانی آرامش، برسانم این است( خدایا به قلمم توفیق بده حق مطلب را بیان کنم )…
عزیز با ایمانم! حالا شروع کن. تعجب کردی نه؟ خیلی ساده شروع کن وفقط عمل کن. خوب گوش کن از این دعای عرفه یک سطرش را عمل کن، من از این فراز الگو گرفتم که تک تک اجزاء بدن که خدای مهربان با عشق به ما بخشیده وما با همین ها گناه کردیم. (این آیه نورانی مثل حریری از نور حرم،جلوی چشمممیآمد: هل جزاء الاحسان الا الاحسان؟؟؟؟!!!!)آیا واقعا جزا خوبی غیر از خوبی ست؟؟!!!خداوند، ما را انتخاب کرد و در جواب فرشته ها ، فرشته های عزیزش کهگفتند او خونریزی وگناه و.. می کند،فرمود:«انی اعلم ما لا تعلمون»حالا به زبان روزمره ی ما یعنی(من خودم میدونم،شما دخالت نکنید!)این جواب، عجیب سنگین و عظیم است برای فرشته های خدا. اما او تو را انتخاب کرد.( فکر کردی کم آدمی هستی تو عزیز دلم، فکر کردی بی پناه و کم ارزشی؟)حتی شیطان که هفتصد هزارسال یا به قولی شش هزار سال عبادت کرد را به خاطر اینکه به ما سجده نکرد، ملعون کرد این رمی جمرات و این سنگی که می خورد به خاطر سجده نکردن به ماست!. خدا، ما را عاشقانه برگزید، پس چرا ما شیطان را انتخاب کنیم؟ چرا ما او را انتخاب نکنیم؟ چرا با اجزا واعضای بدنی که او با احسان به ما داد، غیبت کنیم، ناشکری کنیم، فریاد نا حق سر دهیم،اخم و تخم وروی ترش با عزیزانمان نشان دهیم، خودمان را دست کم بگیریم، نماز هول هولکی بخوانیم و الی ماشاءالله…بیا با چشمت: نگاه مهربان وزیبا تقدیم عزیزانت کن ، بیا با دستت: خانه را مثل دسته گل کن، غذایی دلپذیر وبا سلیقه بپز، مطلبی اثرگزار بنویس، دست نوازشی به سر کودکی بکش، بیا با زبانت: ذکر بگو، کلامی شادی آفرین که دلی را آباد کند بگو… در عید قربان، رذایلی که خودت، بله فقط خودت میدانی چیست قربانی کن!حسد، منم منم کردن ها، کم صبری در مقابل زمانبندی خدای حکیم، قضاوت نا به جا، سرسنگینی خواب به وقت نماز شب، تنبلی و ناامیدی و کم آوردن…. تو هم او را انتخاب کن و با تمام وجود بگو:ایاک نعبد و ایاک نستعین…امام زمانت خواهد آمد اگر تو آنقدر زیبا عمل کنی که عطر خوشبوی کارهای نیکت در مشام او بپیچد، و جمله طلایی که مثل حرم نورانی آرامت میکند( چون برگرفته از کلام آرامشبخش معصوم است: خودت را دست کم نگیر! تو دیده میشوی و خیلی باارزشی, بیشتر از هرچه فکرش را بکنی، کم نیاور! قول بده مهربانم٬خودت را همین جسم کوچک و حتی گاهی کم حوصله و دلسرد ندان، دنیای بزرگی در تو نهفته است پر از توانایی های عالی که خیلی کمکت میکند اگر خودت بخواهی اما تنها خودت ، خودت، خودت آری خودت، توان استخراجش را داری و ختم کلام: امیرالمومنین مولا علی،
دارد به تو میگوید، گوش کن:(آیا گمان کرده ای که تو یک جسم و ماده کوچکی هستی؟؟!!!در حالی که در تو عالم بزرگی نهفته است)( أتزعم انک جرم صغیرو فیک انعطوی العالم الاکبر)
اگر دلت با کلام مولا نورانی و قرص شد بدان در حرم نورانی وصال یاری، پس بگو یا علی و شروع کن…البته به قول شاعر(اگر عاشقانه خریدار یاری).
.اللهم عجل لولیک الفرج