دین آرامش بخش ما

رویای هزار ساله ی من! تعبیر شو...
  • خانه 

قول بده نترسی!

27 اسفند 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

ترسناک است مگر نه؟!
هر چقدر هم بخواهی لای جوک و‌ خنده و طنز و…قایم شوی و با بی خیالی برایش دست تکان دهی، نمی شود!

مرگ که در دو قدمی تو باشد و اشاره هایش را به خودت احساس کنی، آن حس یخ و‌ عجیب محو شدن، تمام شدن و‌رفتن به اعماق ناشناخته های مبهم! سایه اش را روی لحظاتت می اندازد.

همان چیزهایی که یک عمر، می خواستی خودت را بزنی به ندیدن و نشنیدنشان…

با خودت فکر می کنی فنجان چایت، بعد از ظهرهای معمولی دلنشین، کتاب های همیشگی، یخچال و خوردنی های سرگرم کننده اش، تلوزیون، عشق، دوستانت٬ کلاس ها و کارهای همیشگیت، برنامه های روتینت…

اما مگر یادت رفته بود که قرار است همه اینها را جا بگذاری و رهسپار شوی!

به قول یکی از عرفا «فکر می کنم آقای دولابی» که می گفتند:
“دیدی، موقع اسباب کشی، روی یکسری از ظرف ها و دکوری ها می نویسند: شکستنی!
تکلیفت با آنها روشن است.
شکستنی اند، دیگر…
توقع دیگری ازشان نمیرود!
ما هم برچسبی داریم به اسم: مردنی!
حواسمان باشد که یادمان نرود"!

ختم کلام اینکه بی خیالی و خود را، دور از جان، به ” نفهمی زدن"، چاره کار نیست.

می خواهم شرابی را معرفی کنم که چنان مستمان کند که دیگر ترس و دلهره را نفهمیم!

این شراب ناب را قرآن معرفی کرده و معصومین، ساقی آن بوده اند.

همان که حافظ و سعدی و مولانا و… از آن نوشیده اند‌ و سعیشان بر این بود به ما ترسوهای بی خبر هم بنوشانند.
شراب نابی به نام جاودانگی!
وقتی بنوشی می فهمی مرگی در کار نیست!
ما قرار است به خانه برگردیم!
خانه ای گرم و نرم و امن و امان!
خانه قشنگ اصلی مان که گمش کرده ایم.
و آن را با این مسافرخانه ی بی در و پیکر و پر آشوب، اشتباه گرفته ایم!

اینبار می خواهم دستتان را بگیرم و صاف ببرم، سر معدن اصلی خم خانه ی عشق!
اما قول بده نترسی!
این شراب تلخ، آخرش حس خوبی دارد.

آیات ترسناک لحظات جان دادن:

کَلَّا إِذا بَلَغَتِ التَّراقِیَ «26» وَ قِیلَ مَنْ راقٍ «27» وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِراقُ «28» وَ الْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ «29» إِلى‌ رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمَساقُ «30»

«سوره مبارکه قیامت، آیات30-26»

با اینکه در این آیات صحبت از وقتیست که جان انسان، به استخوان ترقوه می رسد و دیگر احساس می کند عمرش به پایان رسیده، هراسان و نگران این سو و آن سو به دنبال کسی می فرستد که وردی یا دعا و تدبیر و چاره ای به کار ببندد …اما خودش هم حس می کند دیگر لحظه جدایی رسیده است.
پاهایش را روی هم می اندازند و او را رو به قبله می کنند و آماده مرگ می شود.
و‌ حس پایان ماجرا و طعم سرد مرگ در آن احساس می شود.

اما ناگهان خبر خوش و دلگرم کننده در پایان آیات، آرامش عجیبی به انسان می دهد.
خداوند می گوید: امروز بازگشت تو و سیر و حرکت تو به سوی پروردگار توست

پس همه چیز تمام نشده؟!
در اصل، زندگی واقعی، قرار است تازه شروع شود.
دلت گرم می شود که در حقیقت، مرگی در کار نیست.
کلمه«رب» برای کسانی که با علم نحو و‌معانی سرو کار دارند، خود از عمق آرامش و عشق آشنا و مهربانی خبر میدهد.
چه کسی است که از برگشت به آغوش عشق دوست داشتنی و آرامش بخشش، بترسد؟


پی نوشت:

1-قرار است عاشق زندگی باشیم اما به آن وابسته نباشیم.

2-قرار است در این دنیا زیبا زندگی کنیم، تا ادامه آن در جهانی زیباتر امتداد داشته باشد.

3- قرار است یادمان بماند اگر با خدای یکتا، ارتباط عاشقانه داشته باشیم، حتی مرگ هم نمی تواند ما را بترساند، چه برسد به مشکلات ریز و درشت دیگر…


دین آرامشبخش ما
به قلم شیدا صدیق

https://golenarges18.kowsarblog.ir/

1584418127k_pic_82a982c5-cbe2-4109-be84-c5aa2fba83aa.jpg

 14 نظر

هفت پیام انرژی مثبت برای سال نو

24 اسفند 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

گاهی یک جمله ی ناب “درست درمون” می شنویم که قدر صد تا کتاب، حرف دارد‌ و حال دلمان را خوب می کند.

گاهی لابه لای علف ها و بوته ها، یک گل ریز وحشی کوچولو، انقدر قشنگ دلبری می کند که یک سبد گل با کلاس و بی عطر و بی احساس، عمرأ چنان تأثیری داشته باشد.

نزدیک سال جدید که میشود، این گلهای آبی ریز وحشی زیبا در می آیند.
از کودکی، دیدن این گلها به من حس خوب زندگی و شروع سالی جدید پر از حس آبی آرامش و سرشار از انرژی مثبت می داد.

چند روز پیش که برای پیاده روی کوتاه در مسیر دنج نزدیک خانه مان قدم میزدم، بی اختیار لای بوته ها دنبالشان می گشتم!
چقدر به حضور آبی بی ادعا و آرامشبخششان احتیاج داشتم.
نکند امسال در نیامده باشند؟!
آخر یک جورایی، امسال ،همه چیز متفاوت به نظر می رسد!
اما نه! خودشان بودند! با همان رنگ آبی آرامش بخش دلبرانه!
اسم این گلهای ریز آبی «فراموشم نکن» است!
forget me not

پیام سرشار از انرژی مثبت نوروزی این گلها برای من این است:

1- آرامش را هرگز فراموش نکن حتی در دل مشکلات.

2-گاهی بی ادعا بودن و های و هوی کاذب نداشتن، به قدری دلنشین است که بیشتر از نمایش های پر سروصدا دیده می شود و تأثیر می گذارد!

3-دنبال بهانه های کوچک برای شادی و آرامش باشیم، خوشبختی همیشه چیزی دوردست ته قله ی قاف نیست.

4-جزئیات، مهم اند! به آنها اهمیت دهیم.

5- قرار نیست آدم ها کپی هم شوند تا دوست داشتنی و پذیرفتنی به نظر برسند!
برای شبیه خودت بودن، دنبال تأیید و‌ توجیه نباش.
خودت باش!

6-شاید گاهی خودت هم ندانی که برای یک نفر چقدر مهمی! اما مهمی! خیلی مهم! حضورت برای او آرامش بخش است. باور کن.

7-فراموش نکن که خالقت هرگز فراموشت نمی کند.
هرگز فراموشش نکن!


دین آرامشبخش ما
به قلم شیدا صدیق



https://golenarges18.kowsarblog.ir/

1584168506lmga022.jpeg

 29 نظر

دختر گونه گل سرخی همسایه!

23 اسفند 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

بعضی کوچه ها باریک و دو نفره اند!
عطر عشق و آش نذری و چادر سفید گلدار و ‌پسر کتاب به دست همسایه که می آید و کاسه خوشرنگ و روی آش نذری را از دست او می گیرد و زیر چشمی، قبول باشدی می گوید و دخترک پر حجب و حیایی که گونه هایش رنگ گل سرخ آن کاسه گل سرخی سنتی می شود، دارد.

آن کوچه ای که عشق، پشت درهای بسته‌، درست وسط قلب بی قرار‌ نجیب، مثل بذری جوانه می زد و در سکوتی محجوبانه شکوفا می شد!

آن کوچه اصیلی که عشق خالص ناگفته، حتی روی گل های دیواری دو حیاط روبه رو، اثر گذاشته بود، با هم غریبی نمی کردند.

آنجایی که ” تو” برای یک نفر، واقعا “تو” بودی!
یک ” تو” منحصر به فرد!
که لای تقویم های هزار ساله هم کمرنگ نمی شد!

آن کوچه نجیبی که مثل اتوبان بی احساس شلوغ، پر رفت و آمد نبود!

شاید دل ها نیز پر رفت آمد شدن و بروبیاهای اتوبانی خود را از معماری جدید روزگار، کپی کرده اند!

شاید آن کوچه های باریک دونفره، روزی رویایی شود که هر وقت دلت از سروصدا و بوق ماشین ها و چراغهای چشمک زن پر رنگ و لعاب و دود و دم هوای مصنوعی عشقهای فانتزی موقتی گرفت برای دقایقی هم که شده چشمت را ببندی و عطرعشق را در آن تنفس کنی!



دین آرامش بخش ما
به قلم شیدا صدیق


https://golenarges18.kowsarblog.ir/

158408550326312246.jpg

 19 نظر

ندانم کاری های زبان!

22 اسفند 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

دستم را دور فنجان چای داغ حلقه کرده بودم و از گرمای مطبوعش لذت می بردم، غرق فکر و خیال های متفرقه بودم…
پشت پنجره ایستادن و به مه غلیظ و زیبا و کمی عجیب بین الطلوعین نگاه کردن، شبیه رویاست.
کم پیش می آید همچین مه شدید و خاصی!
همینکه فنجان را نزدیک دهانم بردم و یک جرعه نوشیدم از داغی غیر منتظره اش، لب و زبانم سوخت.

آدم که صبر نداشته باشد، همین می شود دیگر..‌.
حالا اینکه یک سوزش موقتی و گذرا بود اما:
ذهنم رفت سراغ زبان و ندانم کاری هایش!
واژه هایی می گوید که هم خودش می سوزد و هم می سوزاند…
و چقدر باید دقت کرد که افسار گسیخته رها نشود .

چقدر باید دقت کرد، شبیه کسی که در جاده ای مه آلود قدم بر میدارد و خودش هم نمی داند، در این ابهام چه منتظرش است و چه پیش می آید و به کدام جهت قرار است برود، گام بر نداشت!

کلمات یله و رها شده، دست و پاگیر می شوند. باید گلچینشان کرد، با دقت و ملاطفت…روشن و آشکار!
سنجیده و حساب شده!
آفتابی و نورانی!
شاید هم شبیه طلوع زیبایی که از پس این مه عمیق مبهم، در راه است.

به یاد فرمایش حضرت مولا می افتم:

« زبان درنده ای است چون رهایش کنی می‌گزد…»
حکمت 60


الحکمة 60
قال علیه السلام : الِّلسَانُ سَبُعٌ، إِنْ خُلِّیَ عَنْهُ عَقَرَ.
saying 60
Imam Ali ibn Abu Talib (PBUH) said the following:
«The tongue is a beast; when it is let loose, it devours»



دین آرامشبخش ما
به قلم شیدا صدیق
https://golenarges18.kowsarblog.ir/

1583983503500x500_1557208271771079.jpeg

 8 نظر

حرفهای لازم درگوشی!

21 اسفند 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

ایام اعتکاف، تعطیل شده اما اعتکاف درونی ما که تعطیل نشده!
نکنه خدا خواسته با ما خلوت کنه؟ و یه سری حرفهای لازم را در گوشمون بگه…
زمزمه هایی که لای شلوغ پلوغی ها و بدوبدو های هر روزه، نمی شنیدیمشان…
برای هر چیزی وقت می گذاشتیم إلا اینکه یه گوشه دنج پیدا کنیم و یک حریم خلوت و بنشینیم ببینیم با خودمون چند چندیم؟!
پنجره ای باز کنیم به سمت آرامش گمشده ای که فراموشش کرده بودیم!
راستی شستشوی دستتاتون در چه حاله؟!
و آیا لای این شستشوهای مدام، فکر شستشوی باطنی هم افتاده ایم؟!

گناهان ریز و درشت مثلا بداخلاقی ها، دل شکستن ها، شایعه پخش کردن های مجازی و حقیقی، بدگویی ها، منم منم ها، حسادت ها، حرص و جوش ها و…

شاید هم زیادی دوروبرمان را شلوغ کرده بودیم، آنقدر شلوغ که خودمان را لای انبوه برنامه ها گم کرده بودیم!

خودمان را پیدا کنیم!
آن خودی که ارزش پیدا شدن دارد.
آن خودی که مثل یک بچه گم شده ی بغض کرده، منتظر نشسته تا پیدایش کنیم!

پنجره ای باز کنیم به سمت زیبایی های بی غل و غشی که تمام عمر، حال دلمان را باصفا کند، آنقدر باصفا که بتوانیم دیگران را هم به تماشای قابی از آرامش دعوت کنیم!


به قلم‌ شیدا صدیق
دین آرامشبخش ما


https://golenarges18.kowsarblog.ir/




پی نوشت:

رعایت بهداشت و‌شستشو و توصیه های پزشکی بسیار ارزشمند است و شکی در آن نیست.
اما کاش کمی هم بهداشت روان، و آب و جاروی درونی را جدی بگیریم.

1583899295500x625_1570819681035759.jpg

 4 نظر
  • 1
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 13
  • ...
  • 14
  • 15
  • 16
  • ...
  • 17
  • ...
  • 18
  • 19
  • 20
  • ...
  • 48

دین آرامش بخش ما

خودت را تصور کن در یک محیط آرامش بخش، نشسته ای و به دور از قیل و قال های عالم، می خواهی جرعه، جرعه نور بنوشی از فنجان عشق. نگاهی به نوشته های زیر بینداز...شاید پیام انرژی مثبتی که قرار است به تو برسد، لای همین واژه ها بیابی... به قلم خودم نوشته ام و با دلگرمی به سوگند زیبای خداوند به قلم «ن والقلم و ما یسطرون» عاشقانه های معنوی ام را قلم زدم. تمام سعیم این بوده که پیامی از حضرت دوست باشد و لاغیر. زیرا این جمله قدیمی اول قصه ها، واقعا حقیقت دارد که: «غیر» از خدا! هیچکس نبود... سعدی چه زیبا می گوید: «هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم»**************** (کپی بدون ذکر منبع، جایز نیست)

آخرین مطالب

  • به آغوش گرمت نیاز دارم...
  • کنار چای تلخت دو حبه قند بگذار
  • شارژ روحی از جنس دریاچه
  • جذاب و دوست داشتنی شبیه «بیب بیب»
  • کاش نمی فهمیدم...
  • هیچکس دلش برایت تنگ نمی شود
  • لطفا به عطر من دست نزن!
  • قشنگ شدن جسمی و روحی
  • اصلا خوب نیست
  • بلدی کاری کنی خوشمزه بگذره؟!
  • عالیجناب! حالا چون شمائید...
  • مواظب خرده شیشه ها باش!
  • چقدر ازش خوشم می آمد
  • فال قهوه تلخ
  • دختر کوچولویی با چشمان بارانی
  • چرا به من کمک کردی؟!
  • مرگ یک بار! شیون یک بار!
  • ترسیم مثلث عشقی
  • شاید یک روز بفهمم...
  • حافظ! لطفا غزلت را عوض کن!!!
  • روانشناسی رنگها (چه رنگی را دوست داری)؟
  • عکسهای لایک خور اینستا
  • نذر عجیبی که به شدت جواب میدهد
  • انرژی مثبت
  • بلد نیستیم!
  • من هم کم مقصر نبودم!
  • راز خوشبختی واقعی!
  • "حلالم کن" کافی نیست!
  • تکنیک های جذاب همسرداری!
  • ببخشید! منظوری نداشتم!
  • "سنگ رو یخ شدن" هم حدی دارد!
  • میخواهم این راز درگوشی را فاش کنم!
  • تو یک نفر!
  • جمع کن با این دختر تربیت کردنت!
  • مهم های نا مهم! نا مهم های مهم!
  • پنج دقیقه زیاد است؟!
  • خودت شعرت را بساز!
  • انگشتر سحرآمیز را دستت کن!
  • آیا هنوز چشمان الناز، غمگین است؟!
  • منعطف و سازگار مثل پتیر پیتزای کش دار
  • این دیگر اصلا منصفانه نیست!
  • خوش طعم ترین چاشنی دنیا
  • همین دلخوشی های کوچولو را هم از آدم می گیرند!
  • سیاست زنانه داشتن!
  • من زن پر توقعی نیستم!
  • یعنی این لیلی مهره مار داره؟!
  • گوشواره فیروزه ای هدیه یک عاشق خجالتی!
  • حقیقت آرام سازی ذهن و مراقبه
  • داستانی عجیب برای شروع تحول مثبت
  • شد، شد! نشد، نشد!!!

جستجو

آرشیوها

  • خرداد 1399 (19)
  • اردیبهشت 1399 (35)
  • فروردین 1399 (15)
  • اسفند 1398 (19)
  • دی 1398 (5)
  • آذر 1398 (5)
  • آبان 1398 (5)
  • مهر 1398 (9)
  • شهریور 1398 (7)
  • مرداد 1398 (23)
  • تیر 1398 (24)
  • خرداد 1398 (32)
  • بیشتر...
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس