فلسفه های شکلاتی
این بسته شکلات هم تمام شد.
“آخه چرا یک کم صبر ندارم". با آن بسته مشکی طلایی قشنگش بدجوری دلبری می کند… وقتی باشد می خورمش. تنها راهش نخریدنش است!
چند بار قول دادم که نه! امروز سه تا تکه ازش می خورم بعد از صبحانه و ناهار و شام. هر بار یک تکه! نه بیشتر!
ولی نشد! آن طعم جذابش مگر میگذارد!
و همین بسته جذاب شکلات، جهان بینی انسان را شکل می دهد:
شاید باید بی خیال شد و تن به لذت ها سپرد.
شاید باید به دلزدگی بعدش و آن حس اشباع شدن بی مفهوم و سطحی که اصلا دوست داشتنی نیست؛ فکر کرد.
شاید باید به عوارض و آسیب هایش اندیشید.
شاید باید فکر کرد که: “خب که چی! من اومدم واسه همین؟! هدف از خلقت من، همین بود که صبح به صبح، پا شم و یک سری کارهای روتین و بخور و بخواب های «کلأنعام بل هم أضل» و بعدش هم هیچ؟ تموم شه بره"؟!
شاید باید روی آورد به فلسفه هایی نظیر: “از لذت های جهان بچش!”
شاید هم آن ریاضت های “هر لذتی ممنوع!”
شاید هم باید روی آورد به ادبیات حکیمانه:
«اندازه نگه دار که اندازه نکوست»
و احادیث زیبایی مثل «خیر الأمور أوسطها»
امان از این بسته شکلات که ذهن آدم را به کجاها می برد.
فلسفه های شکلاتی هم عالمی دارد.
پی نوشت:
منبع اصلی و خمیر مایه هر چه زیبایی و هنرنمایی است و اصل آن شکر شیرین، از آیات ناب قرآن است و شعرا و عرفا و هنرمندان از آن منبع اصلی با هنرنمایی، شکلات های خوش طعمی ساخته اند که هریک دلمان را هوایی می کند.
یادمان باشد هر جا هنرنمایی و دلبری شیرینی دیدیم دلمان برود سمت منبع اصلی آن شیرینی. آن یکتای جمیل عالم
دین آرامش بخش ما
به قلم شیدا صدیق
https://golenarges18.kowsarblog.ir/