دین آرامش بخش ما

رویای هزار ساله ی من! تعبیر شو...
  • خانه 

دنیایتان را به گونه ای که می خواهید بیافرینید

17 مرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

کودک که بودم، زندگیم چیزی بین افسانه شاه پریان و حقیقت بود.
همیشه فکر میکردم، باید مثل افسانه ها از هفت دریا، بگذری و راز خوشبختی را در صندوقچه ای سحر آمیز در غاری جادویی بیابی و از آن به بعد، دنیایت، گل و بلبل می شود و مثل آخر قصه ها با عبارت« شاهزاده و پرنسس با شادی و خوشبختی، هفت شبانه روز جشن گرفتند و هفت فرزند زیبا نصیبشان شد و تا آخر عمر، به خوبی و‌خوشی زندگی کردند.» همه چیز ختم به خیر می شود.

بزرگ تر که شدم فهمیدم، کتاب آسمانی ایی برای ما فرستاده شده به اسم قرآن، که تمام رازهای زندگی و هر چه برای زندگی طیب و زیبا لازم است، در آن ذکر شده است.
و اگر ما با تمام وجود به آن عمل کنیم، می توانیم دنیایمان را به گونه ای که میخواهیم بیافرینیم.

کاش گرد و غبار هجر و‌غربت را از قرآن بتکانیم.
کاش دستوراتش را پشت گوش نیندازیم.
دستوراتی مثل:
_با کسی که به تو بدی کرده، چنان با نیکی رفتار کن که تبدیل شود به صمیمی ترین دوستت.✅
-غیبت نکن!✅
-دروغ نگو!✅
-برای همسرت«لتسکنوا الیها» باش.✅
-عفاف و‌حجاب داشته باش.✅
-انقدر گله گزاری و ناشکری نکن.‌بلکه از شاکرین باش.✅
نفست را زمین بکوب. دنبال منم منم و علو نباش.✅
-متکبر نباش!✅
-مسخره نکن✅
-تمیز و طیب باش.✅
-به دیگران نیکی کن✅
-به والدینت تا میتوانی احسان کن و حتی«اف» نگو!✅
در مقابل سختی ها، صبر جمیل داشته باش.✅
-از خدا طلبکار نباش!✅
-دورنگ و دورو و منافق نباش.✅
-از ریا و نمایش دوری کن✅
در بین کلماتت، خوب ها را انتخاب نکن بلکه، بهترین(احسن) را گلچین کن.✅
-حق گو‌ باش!✅
کلامت نرم و ملایم و لین باشد.✅
و الی ماشاءالله…

صندوق طلا و‌ کلید سحر آمیز خوشبختی که در افسانه های قدیمی می شنیدی را فراموش کن.
معجزه حقیقی و راز واقعی سعادت دنیا و آخرت، در همصحبتی و‌مؤانست با قرآن است .


رازهایی درباره زندگی :
در صحبت قرآن، دنیایتان را به گونه ای که می خواهید بیافرینید.


#دین_آرامشبخش_ما #انس_با_قرآن_مجید
#قرآن
#به_قلم_شیدا_صدیق
#به_قلم_خودم
#هایکوکتاب

1565181780k_pic_e20c7f70-f4ca-4cce-a7ff-08a72029d1fe.jpg

 8 نظر

چند بار دیگر باید چشمت بارانی شود؟

17 مرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

دلت که بگیرد، نم نم باران تابستانی، بغض مخفی شده ات را تبدیل به اشک میکند.
تو و ابرها می بارید.
ابر با بارانش، زمین را سبز میکند .
و تو ‌با اشک هایت، قلبت را سبز.

در خوشی، طغیان و سرکشی ایی هست که در غم نیست.
در غم، انگار دوباره جنینی می شوی در شکم مادر! جمع شده و تنها و در خود فرو رفته…

وقتی دلت گرفته، انگار فقط تویی و خدا.
خلوتی دنج و دونفره. عاشقانه ای بارانی.
انگار در غم، تازه چشمت باز می شود و میفهمی در اصل، همیشه فقط تو بودی و او…
ناگهان خجالت زده می شوی و زیر لب میگویی، چطور در خنده های مستانه بی خبری، فراموشت کرده بودم؟

چرا«الله اکبر» را راستین زمزمه نکردم و از بزرگ های کوچک در ذهنم، بت ساختم؟!

حالا که بت هایت شکست و بار دیگر تنها گذاشته شدی، او، همان دلسوز حقیقی، اشکهایت را پاک میکند.

گریه نکن! زیبای بارانی!
چند بار دیگر باید دلت بشکند تا بفهمی هیچ عشقی جز او حقیقی نیست.

چقدر، سر این کلاس، باید درس پس دهی، تا بفهمی آزمون به او وفادار ماندن، مشکل ترین امتحان هستی ست.

چند بار دیگر باید چشمت بارانی شود و هیچ دستی برای پاک کردنش نباشد، تا با تمام وجود باور کنی«یدالله فوق أیدیکم»

هروقت، از ته دل به این نتیجه رسیدی که باران زلال چشمهایت، پناهگاهی جز چتر حمایت او ندارد، وقت باریدن است.

ببار! همراه ابرها ببار!
بگذار از بارش چشمان زیبایت، در قلبت، گلی بروید که بر روی گلبرگ های معطرش نام او حک شده باشد.

بگذار از بارش چشمان بارانی ات، بهاری در قلبت پدید بیاد، که هیچ خزانی در آن راه ندارد.

سخت است، می دانم! اما یک بار برای همیشه باور کن که جز او هیچکس را نداری!

آنوقت به تو قول میدهم، وقتی اشکهایت پاک شد، رنگین کمانی از عشق، در دلت می روید. تو، قد راست میکنی! آنقدر قوی می شوی که در اوج طوفان هم، سر خم نمیکنی.

سرو بودن، امتحان سبز زندگیست.


#دین_آرامشبخش_ما
#خدا
#به_قلم_شیدا_صدیق
#برنامه_خودسازی
#به_قلم_خودم

1565187879k_pic_bc1b943a-b20e-4a55-ba6e-e5b4b601a1bd.jpg

 نظر دهید »

تمرین سخت زندگی

17 مرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

یکی از سخت ترین تمرین های زندگی این است که در هر شرایطی حق را بگویی.
گاهی مزایای انسان، طوری در مقابل حق عمل می کند، که مرز باریکی بین نار و نور در زندگی، حاصل می شود.

هنر بزرگیست که در آن شرایط حساس، باز هم خط پررنگی روی امتیازات و هواهای نفسانی کشید و حق را برگزید .

گاهی بین هیاهو و‌حواشی و “تو بگو، من بگو” های رایج جامعه، چهره حق، پوشیده می شود و انسان ممکن است تحت تأثیر تبلیغات وارونه و‌مخرب، باطل را به اشتباه به جای حق انتخاب کند و با کمال افتخار به انتخابش هم ببالد.‌ و ‌چقدر پیچیده و دشوار است که حتی در آن شرایط غبار آلود نیز، بصیرت داشت و حق را شناخت، تشخیص داد و برگزید.

خبرنگاری یکی از آن شغل های خطیر است که باید در تمام لحظات، صداقت و انتقال صحیح حقیقت، در آن حرف اول را بزند.
خبرنگار باید بدون اینکه تحت تأثیر حواشی و گرد و خاک های فکری پیرامون آن خبر قرار گیرد، با تیز بینی حقیقت را از بطن خبر بیرون بکشد و در عرصه دید جامعه قرار دهد.

خبرنگار بودن، روز و شب نمی شناسد و به محض وقوع یک ماجرای خبری، باید در صحنه حاضر باشد و خبر را به شکل صحیح و با تمام ویژگی های مطلوب یک انتقال درست، به مخاطب برساند.

خبرنگار ضمن توجه به منبع صحیح یک خبر، باید خودش هم حتی به اندازه نقطه ای خواسته یا ناخواسته به تحریف خبر، نپردازد، بلکه در کمال امانت داری خبر را به گوش اقشار جامعه برساند.

علاوه بر بیان حقیقت، اینکه چگونه بتواند با جذابیت، کلمات زیبا و‌مناسب، استاندارد سازی ادبیات رایج خبری و کادو پیچی صحیح واژه ها مخاطب را جذب کند، نقش پررنگی در تهیه خبر دارد.
اینجاست که بار دیگر سوگند خداوند بزرگ به قلم، مانند حفیقتی ابدی، بر پهنه هستی رخ می نماید و به ما گوشزد می کند، که چقدر حساسیت و دقت در این زمینه لازم است.

خبرنگاری یعنی صبر بی وقفه، استوار بودن و سرو ماندن و سر خم نکردن در مفابل باطل.

خبرنگاری یعنی چشم بیدار جامعه بودن حتی وقتی تمام چشم ها به خواب عمیق بی خبری فرو رفته اند.

خبرنگاری یعنی ایثار، مجاهدت، شب و روز نشناختن، اولویت وجدان بر افکار نفس پرستانه، بصیرت و نگاه تیز بین داشتن و رصد لحظه به لحظه ماجراهای ریز و درشتی که میتواند بستری مطلوب برای تهیه خبر، قرار گیرد.

و در پایان کلام نورانی، پیغمبر خاتم، به عنوان بهترین سرمشق، چراغ فروزان این راه صعب و دشوار است:

«قُلِ الحَقَّ و لا تأخُذکَ فِی اللَّهِ لَومَةُ لائمٍ»
️ حق را بگو و در راه خدا از ملامت هیچ ملامت‌گری نهراس.

«کنزالعمّال، ح 43553»



پی نوشت:
هفدهم مرداد سال هزار و سیصد و هفتاد و هفت، شهید محمود صارمی، خبرنگار متعهد کشورمان که به همراه هشت نفر از اعضای کنسولگری ایران به مزار شریف رفته بود، توسط نیروهای طالبان به شهادت رسید.
و این روز را روز خبرنگار نام نهادند.

#دین_آرامشبخش_ما
#یادداشت_روز
#روز_خبرنگار
#به_قلم_شیدا_صدیق
#به_قلم_خودم

1565236108k_pic_6748176d-1257-4514-9743-54a30bb4d869.jpg

 نظر دهید »

خودت را دریاب

15 مرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

یادتان هست، آن قلاب بافی های گرم و‌نرم و‌تمیز را که گوشه ی طاقچه، روی تلوزیون، یا کنج پنجره ها جاخوش کرده بود و تمام طول زمستان، دلمان را گرم می کرد.

از آن دلچسب تر، منظره ی تکراری دو میل بافتنی و کاموا در دستان دوروبری ها بود که تند تند می بافتند و در گرمای حرف های دلنشینشان، عصر های زودرس زمستانی، دیگر تاریک و سرد نبود، بلکه حس گرمای دورهمی های باصفا بود که جریان داشت.

این روزها که باورها سرد و زمستانی شده، چقدر به این قلاب بافی های گرم ذهنی نیاز داریم.

نباید گذاشت، همدلی در زمستان یخ زده هجمه های فریب رنگ ببازد.

اگر همه دنیا زمستانی شد و فراموش کرد که شکوفه های صورتی بهار، چقدر عطر عشق میداد، تو یک نفر، بهاری باش و«علیکم انفسکم» با جوهر سبز یقین بر لوح بهاری باورت، خوشنویسی کن!
یگذار رایحه گرم باورت، کلبه ای صمیمی برای پناه دادن به دلهای زمستانی باشد.

شاید این قلاب بافی های گرم و امیدوار، میخواستند، اندیشه گرما بخش، بودن را به ما تزریق کنند.

شاید این میل های بافتنی که تند تند، یکی زیر ، یکی رو می بافت، میخواست به ما بگوید، خودت، گرمابخش خانه و خانواده و اطرافیانت باش، به غیر، امیدی نیست.

این روزها که تا تقی به توقی میخورد، در مجتمع های تجاری چند طبقه شیک، پشت ویترین های هزار رنگ به دنبال خرید هستیم، گاهی همین عادت آماده خوری، سبب می شود، حتی اندیشه ها و باورهایمان را هم از پشت ویترین تبلیغات فریب، بخریم.
هجمه های فرهنگی که حاضرو آماده، به ما خوراک فکری می دهد! و راحت طلبی های ذهنی، آنقدر کرخت، بارمان آورده است که قدرت ابتکار عمل را از ما گرفته است.



«عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لَا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ»
خودتان را دریابید! (مراقب خود باشید.) که در این صورت اگر شما در مسیر درست هدایت باشید، گمراهی آنان، هیچ ضرری به شما نمی رساند!

«قرآن مجید، سوره مبارکه مائده، آیه ۱۰۵»


#دین_آرامشبخش_ما
#انس_با_قرآن_مجید
#به_قلم_شیدا_صدیق
#برنامه_خودسازی
#به_قلم_خودم

1565036374k_pic_113bebf6-0461-4837-9c8b-2cb3f1d8ec01.jpg

 23 نظر

اگر می خواهی بدانی عشقت واقعیست...

14 مرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

یادم نیست این جمله را کجا شنیدم اما بارها آزمایشش کردم و جواب داد.

«اگر میخواهی بدانی، عشقت واقعی ست یا نه، در ذهنت، زمان را چهل سال ببر جلو و او را مجسم کن!
حال، ببین هنوز دوستش داری یا نه؟!
اگر بله! عشقت واقعیست و از روی ظواهر نیست.
تو عاشق قلبش شده ای، روحش و اندیشه اش!»

هر بار که تصور می کردم، این حس، دیگر عشق هست و این آزمایش را در ذهنم انجام میدادم، مأیوس می شدم.

نه! این شاهزاده سوار بر اسب سفید را نمیتوانم در شصت، هفتاد سالگی تصور کنم و هنوز دوستش داشته باشم!
نه این هم که نشد…
او را با همین ظاهر میتوانم دوست داشته باشم نه بیشتر!

خیلی طول می کشد تا حس کنی او همانی ست که هر چه مویش سپید تر شود، بیشتر دوستش داری.

خیلی طول می کشد تا حس کنی عشق، فقط همین نگاه های خیره عاشقانه نیست.
عشق زل زدن های خمار گونه ی چشم ها به همدیگر نیست.

عشق، چشمان تو و او هست که به یک جهت نگاه می کنند، هر دو به یک جهت مشترک.

هر چه هست، این شعله ی گیرا نباید خاموش شود.

عشق در گذر ایام تغییر شکل می دهد، پوست می اندازد و عوض می شود…

مثلا وقتی در یک بعد از ظهر راکد، خوابت برده و دستی، آرام رویت پتو می اندازد.

یا در خواب و بیداری صدای نگران و مهربانش را می شنوی که به پسر بازیگوشت می گوید:
“هیس! مامان خوابیده عزیزم، گناه داره، خسته ست، آروم تر.”
و تو با چشمان بسته هم نمیتوانی از لبخند رضایت که ناخودآگاه کنج لبت جا خوش می کند، خودداری کنی.

یا وقتی که تو آرام آرام از دختر” تی تیش مامانی لوس"، که از عاشقی فقط ادا و اطوار ریختن را یاد گرفته بود، تبدیل می شوی به بانویی که آرام و بی صدا، خوشمزه ترین تکه غذا را برای او میگذارد.

عشق شاید تغییر شکل دهد، و‌قشنگیش هم به همین تغییرات هست.
اما نباید گذاشت آن شعله، خاموش شود.

آن شعله ی داغ، باید بماند.
باید شب های عاشقانه، تمام دنیا نفسش را در سینه حبس کند، تا تو و او، فقط تو و او! تنها دو نفر روی کره زمین باشید.

بگذار تقویم ها فریاد بزنند که نوه هایت؟ آلبوم های تلنبار شده؟ اینهمه تقویم های مصرف شده؟ زنگ اینهمه ساعت سالهای بی شمار؟ …

و تو با یک هیس زیبا، غرولندهای تقویم قدیمی را ساکتش کنی!

راز عاشقانه « لتسکنوا الیها »، آرام آرام تو را به عشق خدا نزدیک می کند.

شاید یک عمر، وقت صرف شود تا بلاخره بفهمیم، غرض از تمام این حال و هواهای عاشقانه و پله های جذاب “دوستت دارم ها"، که با قدم های تق و لق، اوج گرفتن را تمرین میکردیم، این بود که جای پایمان سفت شود، برای قدم گذاشتن روی نردبانی به سوی عشق خدا!


#دین_آرامشبخش_ما
#به_قلم_خودم
#به_قلم_شیدا_صدیق

1564931031k_pic_22af1268-032b-4b8e-9913-19e996e70534.jpg

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • ...
  • 10
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 14
  • ...
  • 15
  • 16
  • 17

دین آرامش بخش ما

خودت را تصور کن در یک محیط آرامش بخش، نشسته ای و به دور از قیل و قال های عالم، می خواهی جرعه، جرعه نور بنوشی از فنجان عشق. نگاهی به نوشته های زیر بینداز...شاید پیام انرژی مثبتی که قرار است به تو برسد، لای همین واژه ها بیابی... به قلم خودم نوشته ام و با دلگرمی به سوگند زیبای خداوند به قلم «ن والقلم و ما یسطرون» عاشقانه های معنوی ام را قلم زدم. تمام سعیم این بوده که پیامی از حضرت دوست باشد و لاغیر. زیرا این جمله قدیمی اول قصه ها، واقعا حقیقت دارد که: «غیر» از خدا! هیچکس نبود... سعدی چه زیبا می گوید: «هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم»**************** (کپی بدون ذکر منبع، جایز نیست)

آخرین مطالب

  • به آغوش گرمت نیاز دارم...
  • کنار چای تلخت دو حبه قند بگذار
  • شارژ روحی از جنس دریاچه
  • جذاب و دوست داشتنی شبیه «بیب بیب»
  • کاش نمی فهمیدم...
  • هیچکس دلش برایت تنگ نمی شود
  • لطفا به عطر من دست نزن!
  • قشنگ شدن جسمی و روحی
  • اصلا خوب نیست
  • بلدی کاری کنی خوشمزه بگذره؟!
  • عالیجناب! حالا چون شمائید...
  • مواظب خرده شیشه ها باش!
  • چقدر ازش خوشم می آمد
  • فال قهوه تلخ
  • دختر کوچولویی با چشمان بارانی
  • چرا به من کمک کردی؟!
  • مرگ یک بار! شیون یک بار!
  • ترسیم مثلث عشقی
  • شاید یک روز بفهمم...
  • حافظ! لطفا غزلت را عوض کن!!!
  • روانشناسی رنگها (چه رنگی را دوست داری)؟
  • عکسهای لایک خور اینستا
  • نذر عجیبی که به شدت جواب میدهد
  • انرژی مثبت
  • بلد نیستیم!
  • من هم کم مقصر نبودم!
  • راز خوشبختی واقعی!
  • "حلالم کن" کافی نیست!
  • تکنیک های جذاب همسرداری!
  • ببخشید! منظوری نداشتم!
  • "سنگ رو یخ شدن" هم حدی دارد!
  • میخواهم این راز درگوشی را فاش کنم!
  • تو یک نفر!
  • جمع کن با این دختر تربیت کردنت!
  • مهم های نا مهم! نا مهم های مهم!
  • پنج دقیقه زیاد است؟!
  • خودت شعرت را بساز!
  • انگشتر سحرآمیز را دستت کن!
  • آیا هنوز چشمان الناز، غمگین است؟!
  • منعطف و سازگار مثل پتیر پیتزای کش دار
  • این دیگر اصلا منصفانه نیست!
  • خوش طعم ترین چاشنی دنیا
  • همین دلخوشی های کوچولو را هم از آدم می گیرند!
  • سیاست زنانه داشتن!
  • من زن پر توقعی نیستم!
  • یعنی این لیلی مهره مار داره؟!
  • گوشواره فیروزه ای هدیه یک عاشق خجالتی!
  • حقیقت آرام سازی ذهن و مراقبه
  • داستانی عجیب برای شروع تحول مثبت
  • شد، شد! نشد، نشد!!!

جستجو

آرشیوها

  • خرداد 1399 (19)
  • اردیبهشت 1399 (35)
  • فروردین 1399 (15)
  • اسفند 1398 (19)
  • دی 1398 (5)
  • آذر 1398 (5)
  • آبان 1398 (5)
  • مهر 1398 (9)
  • شهریور 1398 (7)
  • مرداد 1398 (23)
  • تیر 1398 (24)
  • خرداد 1398 (32)
  • بیشتر...
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس