دین آرامش بخش ما

رویای هزار ساله ی من! تعبیر شو...
  • خانه 

کجاست جای رسیدن؟

15 خرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

#به_قلم_خودم اشک از گوشه ی چشمش جاری شده و با بغض فکر میکند:( کم آوردم خدا… اخه چرا ایییینهمه آرزوی مستجاب نشده؟ )
به پشت سر نگاهی می اندازد…
به لیست طولانی آرزوهای برآورده شده:
-
-واای خوش به حال نسترن ، میره مدرسه منم می خوام برم…

_اگه فقط این درس و مشق تموم شده … یعنی میشه مدرسه م تموم شه و یه نفسی بکشم؟

_ -خدایا کاش دیپلمم. را بگیرم و راحت شم…

-کاش دانشگاه قبول شم..

اگه ازدواج کنم، دیگه چه آرزویی میتونم داشته باشم؟

-بزرگترین آرزوم بچه دار شدنه، خوشگل و باهوش و سالم ، فقط همین… خدا یعنی می شه؟


_ واقعا آرزو دارم برم حوزه علمیه ، من عااااشق علوم الهی ام یعنی می شه خدا قبولم کنی؟

_ اگر این مشکلم حل شود
_اگر…

به همین چیزهای معمولی هر روزه نگاهی می اندازد…

همین عادی های روزمره که حالا دیگر اصلا به چشمش نمی آید…

یادش رفته که همینها زمانی بزرگترین آرزوهایش بوده اند…


انگار در ماشین زمان ، سری به آینده می زند و آرزوهای تمام نشدنی فرداهایش را مرور می کند.:

اگر فرزندم…
اگر شغل فرزندم…
اگر دامادم…
اگر عروسم…
اگر نوه ام…
اگر شغل نوه ام…
اگر…

پس کجای حاده ی زندگی می شود با آرامش نشست و دمی آرام بود.؟..

به یاد شهر سهراپ سپهری افتاد:
«کجاست جای رسیدن؟ و پهن کردن یک فرش…
و بی خیال نشستن…
و‌گوش دادن به:
صدای شستن یک ظرف زیر شیر مجاور؟»


و ناگهان بازی مضحک و حباب گونه ی شیطان را می بیند…
مشغول نگه داشتن ما به آرزوهای پشت سر هم…
و این جمله کلیشه ی تکراری:
«اخه مگه من چی میخوام خدایا، فقط؟»

اما این«فقط» تمامی ندارد!

و ما قرار هست همیشه در آرزو زندگی کنیم…
و این یعنی: از زندگی و از لحظه ی حال راضی نیستیم…
به اشتباه فکر میکنیم اگر به فلان نقطه برسم دیگر تمام هست، اگر به این یا به آن برسم دیگر خوشحال و راضی هستم و غمی ندارم… اما هرگز، هرگز و هرگز اینطور نیست!
بازی شیطان را خورده ایم، اگر اینطور فکر کنیم…

صدای آرامشبخشی از اعماق قلبش می گوید:
همین لحظه ها… همین لحظه ها را دریاب…

با آرامش و رضایت از زندگیت راضی باش. بعنی در اصل: از خدا راضی باش!

همین که هست…و باید باشد تا تو ساخته شوی…

و بعد با عمل درست،لحظه لحظه آن را بساز…
در بازی آرزوهای طول و دراز گیر نیفت ،اشکت را پاک کن…
و در یک کلام:
زندگی را زندگی کن


( اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اکْفِنَا طُولَ الْأَمَلِ، وَ قَصِّرْهُ عَنَّا بِصِدْقِ الْعَمَلِ حَتَّى لَا نُؤَمِّلَ اسْتِتْمَامَ سَاعَةٍ بَعْدَ سَاعَةٍ، وَ لَا اسْتِیفَاءَ یَوْمٍ بَعْدَ یَوْمٍ، وَ لَا اتِّصَالَ نَفَسٍ بِنَفَسٍ، وَ لَا لُحُوقَ قَدَمٍ بِقَدَمٍ )

خدایا! بر محمد و خاندان او درود فرست.
و‌ما را از آرزوی دراز در امان دار.
و آن را با کردار راستین، کوتاه فرما.
تا در آرزوی آن نباشیم که ساعتی را در پی ساعتی دیگر به پایان بریم
و‌روزی را از پس روز دیگر دریابیم و‌گامی را به گام دیگر رسانیم.(دعای چهلم صحیفه سجادیه، فراز اول)

#دین_آرامشبخش_ما
#صحیفه_سجادیه
#امام_سجاد
#به_قلم_شیدا_صدیق
#انس_با_صحیفه_سجادیه

15597318431532420978k_pic_8c847c56-0ab8-4133-8931-49357d8e80.jpg

 نظر دهید »

ایوان آب و جارو شده ی ذهن

13 خرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

#به_قلم_خودم دیگر وقتش رسیده به خودت برسی. بنشین در ایوان آب و‌جارو شده ی یک عصر تابستانی خنک باصفا و خودت را مهمان عصرانه ای ساده و دوست داشتنی کن.

ذهنت زیادی شلوغ شده؟

زیادی به هر دری زدی تا رضایت همه را جلب کنی؟

یک عالمه آرزوهای برآورده نشده کنج قلب معصومت جا خوش کرده؟

دستانت از تکاپوی زیاد و به هر دری زدن خسته شده؟

یک جاروی سنتی دسته دار قدیمی بردار و ذهنت را یک رفت و روب اساسی کن…

خانه های شلوغ مثلا شیک که عین موزه، هر جا پا میگذاری می افتی سر یک وسیله، سرگیجه ات را بیشتر می کند…

کمی آرام باش . ذهن هم‌گاهی اوقات شبیه آن خانه ها می شود : ظاهری قشنگ و پر از اطلاعات به روز اما گیج و شلوغ و سردرگم…

کمی مکث…
به کجا چنین شتابان ‼ ? ❓

دلت ❤ برای آن خانه های بهشتی که پر از عطر خدا بود تنگ نشده؟

خیلی از بریز و بپاش های ذهن که فکر میکنی مهم هست، واقعا جز سردرگم کردن بیشتر، به هییییچ دردی نمی خورد…

و برای خالی کردن ذهن یک راه بیشتر وجود ندارد:
راهی نورانی و معجزه گر..

ذهنت را از تماااااام علاقه هایی که امضای خدا پایش نیست، خالی کن. ✅

هر کاری را که قبلش نمی توانی از ته دل بگویی(بسم الله الرحمن الرحیم) ترک کن. ✅

به آن(یک) بزرگی فکر کن که (احد) هست و برای تمام عمرت کافیست…

اگر پدر و‌مادرت را دوست داری چون(حضرت یار) دستور داده…

اگر به همسرت محبت میکنی و سبب آرامش و سکون دلش می شوی، چون (حضرت یار )دستور داده(لتسکنوا الیها)

اگر به فرزندانت محبت میکنی و سعی در تربیت صحیح داری، چون (حضرت یار )دستور داده…

اگر ظاهرت پاک هست و باطنت پاک و دوست داری دوروبرت هم پاک و زیبا و تروتمیز باشد، چون (حضرت یار) دستور داده…

اگر دنبال دانش و علم نافعی ، چون (حضرت یار )دستور داده…

اگر لبخند مهربان و‌زیبا و رویی گشاده داری ، چون( حضرت یار )دستور داده

اگر در مشکلات، دلی آرام داری و صبر جمیل، چون (حضرت یار) دستور داده

اگر با فامیل، خوش و بش میکنی و کنارشان شاد هستی، چون (حضرت یار) دستور داده…

دیدی؟ همه چیز تبدیل به یک (یک بزرگ) شد. یک اله واحد…
حال از ته دل زمزمه کن: «قل هو الله احد»

به قول شاعر:
یکی بین، یکی دان، یکی گوی
یکی خواه، یکی خوان، یکی جوی…


حالا ذهنت خلوت و باصفا شد. خالی از تمام شلوغی ها و رنگ های پراکنده…
حالا تو رنگ خدایی گرفتی…
از(کثرت) و‌هزار رنگ بودن به(وحدت) و یکرنگ بودن رسیدی…

وقتش رسیده که در ایوان آب و جارو شده و‌باصفای ذهنت بنشینی ،نفسی تازه کنی… دمی بیاسایی و‌ در یک بعد از ظهر تابستانی که باد خنکی هم مطبوع ترش می کند، با خیال راحت، عصرانه ی خوش طعم آرامش را بنوشی…

و از همه‌زیباتر اینکه:
از این به بعد، هر کسی تو را ببیند ، دلش می خواهد کنار آرامش خانه ی بهشتی ذهنت بنشیند و عطر خدا را از حضورت حس کند…

چه خوشبختی بالاتر از اینکه وجود تو مثل یک خانه ی نورانی باصفا، آرامشبخش دیگران باشد. ? ?



«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ فَرِّغْ قَلْبِی لِمَحَبَّتِک و اشغله بذکرک»
بار خدایا بر محمد و خاندانش درود فرست و دلم را برای محبت خویش ، خالی گردان و به یاد خودت مشغول دار.
(دعای بیست و یکم، صحیفه سجادیه، فراز دهم)


#دین_آرامشبخش_ما
#صحیفه_سجادیه
#امام_سجاد
#به_قلم_شیدا_صدیق
#انس_با_صحیفه_سجادیه

1559570283images_1_.jpeg

 1 نظر

آن مرد، که مرد بود.

13 خرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

بعضی آدم ها هر جا که باشند آنجا را سرشار از آرامش می کنند.
بعضی آدم ها که باشند، دلت قرص است و آرام…
بعضی آدم ها خیر و برکت از وجودشان می بارد و‌عجیب عطر ناب خدا می دهند..
خودشان به مقصد رسیده اند و حال در این سفر زیبای معنوی، دست تو را هم می گیرند و راه نشانت می دهند…
آنها به معنی واقعی کلمه(قائد الخیر) هستند. یعنی افسار نیکی بی برو برگرد در دستشان هست و آنها این نیکی را به سمت من و تو می آورند…

انسان کامل
اول شخص عالم
کلید برکت و رحمت جهان
محمد مصطفی صلوات الله علیه
آمد تا ما هم از او الگو بگیربم.
شبیه شویم
در مسیر باشیم.

رحمت و‌مهربانی انتشار دهیم.
خیر رسان باشیم
و هر جا پا میگذاریم نیت کنیم برکتی ازخود باقی گذاریم…
تا رویمان بشود که بگوییم ما امت این پیامبر رحمت هستیم…


اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ أَمِینِک عَلَی وَحْیک، وَ نَجِیبِک مِنْ خَلْقِک، وَ صَفِیک مِنْ عِبَادِک، إِمَامِ الرَّحْمَةِ، وَ قَائِدِ الْخَیرِ، وَ مِفْتَاحِ الْبَرَکةِ. 
معبودا، درود فرست بر محمد، امین تو بر وحیت.و ارزشمندترینت از میان آفریدگانت و برگزیده ات از میان بندگانت. ویشوای رحمت و راهبر خیر و نیکی و کلید برکت.(دعای دوم، صحیفه سجادیه، فراز سوم)

#به_قلم_خودم
#دین_آرامشبخش_ما
#صحیفه_سجادیه
#به_قلم_شیدا_صدیق

1559504032_-_-5.jpg

 نظر دهید »

دمنوشی از جنس تفکر

12 خرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

جرعه جرعه دم نوش خوش طعمم را سر می کشم. طرز درست کردنش را شاید در پیام بعدی بنویسم.
این چند دقیقه زمان خلوتی ست برای خودم… زمانی برای تفکر٬ دور از شلوغی ها و بدو بدو های هر روزه…
با هر جرعه کلللی آرامش به وجودم تزریق می شود، راستی چه خوب هست، گاهی خودمان را نوازش کنیم .
همان دختر خوش قلبی را که تمام عمر می خواست خدا را خوشحال کند …
دیگران را راضی نگه دارد.
و بشود همان دختر خوب قصه های دوست داشتنی!
اما گاهی سکندری میخورد و کم می آورد، خوب ماندن انقدر ها هم که فکر میکرد ساده نبود…

خیلی طول کشید که فهمیدم خدا وقتی خوشحال می شود که حال دل ما خوب باشد…
خدا وقتی خوشحال می شود که ما شاد و آرام و شکر گزار باشیم…
خدا وقتی راضی هست که ما راضی باشیم و بشویم(راضیة مرضیه)

که عبد باشیم و‌تسلیم و راضی و سپاسگزار…

به لیست طویل گله گزاری ها نگاهی میاندازم و یک خط بزرگ روی آن می کشم…
و به لیست سبز نعمت ها نگاه میکنم:
خدای مهربان داشتن…
چهارده ستاره هدایت داشتن..
اشرف تمام مخلوقات بودن
زنده بودن و هنوز فرصت داشتن برای ذخیره ی توشه ی سفر…
خانواده..
سلامتی..
خدایا، این لیست تمام شدنی نیست، قابل شمارش نیست.. همانطور که در قرآن آمده (ان تعدوا نعمة الله لاتحصوها)

چقدر عاشق زیبایی هستیم ما انسان ها… و چقدر عطر گل رز ، مشاممان را معطر می سازد.
و‌چقدر عاشق شدن ، حس قشنگ ورویایی ست…
و چقدر نشستن حتی به قدر یک ساعت ، در حضور استادی دانا و اهل دل، انرژی بخش هست…
و چقدر بعضی لحظه ها خاص و انرژی مثبت هست…
اما:
قرار نبود همه ی اینها را مستقل ببینیم…
قرار بود پشت همه ی این زیبایی ها، خدای زیبای بی منتها را ببینیم نه غیر را…

زیبایی را دیدیم و دل باختیم …
اما زیبا آفرین را گم کردیم…

جرعه دیگری از دم نوش را سر می کشم و بغضم را قورت می دهم…
این چند دقیقه تفکر را دوست دارم…
لای تمام روزمرگی ها و شلوغی های خوشرنگ گول زنگ، این چند دقیقه چقدر خالصند …

«غیر خدا در دوجهان، هییییییییچ نیست!

هیییچ مگو غیر که آن ، هییبچ نیست…


نیایش اول صحیفه سجادیه، عجیب به دلم می نشیند که با حمد شروع می شود…
کاش این “چند دقیقه ی طلایی” امتداد پیدا کند و لحظه لحظه ی زندگی ام را ستاره باران کند و نور ببخشد قلبم را با حمد خدا در هر نفس…

(الحمدلله الذی اختار لنا محاسن الخلق و اجری علینا طیبات الرزق)

و سپاس خداوند راست که برای ما زیبایی های آفرینش را برگزید و به سوی ما روزی های گوارایش را روانه کرد. (دعای اول، فراز هفدهم، صحیفه سجادیه)


#به_قلم_خودم
#دین_آرامشبخش_ما
#صحیفه_سجادیه
#به_قلم_شیدا_صدیق
#انس_با_صحیفه_سجادیه

1559499900551418609-talab-org.jpg

 نظر دهید »

بهار جاده ی زندگی

12 خرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

به بی انصافی ها و نا عدالتی ها که نگاه می کنم دلم می گیرد…
زندگی مثل داستان پر فراز و فرودی شده که مدام بین حق و باطل ، جنگی تمام‌نشدنی بر قرار هست.
جنگ بین عاشقی و نفرت
جنگ بین پاکی و خیانت
جنگ بین ظالم و مظلوم
جنگ بین سفید ماندن و سیاه شدن
جنگ بین عفاف و خودنمایی
جنگ بین دروغ و حقیقت
جنگ بین شب و سپیده
و در یک کلام:
جنگ بین حق و باطل…

و تراژدی قضیه اینجاست که در این نبرد ، گاهی حق می بازد! و باطل قهقه ی مستانه ی پیروزی سر می دهد…

این آیه قرآن که ما برای پیامبران دشمنانی برانگیختیم، یک علامت سوال بزرگ در ذهنم ایجاد می کند!
پس خدا می خواسته که این دشمنی ها باشد؟
و خودش این دشمنان را برانگیخته؟ حتی برای عزیزترین بندگانش پیامبرانش ؟!

تکامل و رشد و مبارزه همیشگی حق و باطل و دست و پنجه نرم کردن با آن ، سناریوی طرح ریزی شده از طرف کارگردان جهان است…
و سهم ما: خوب ایفا کردن نقش است…

اما خبر خوش:
خدا وعده داده پایان قصه ی زندگی ، خوش هست..
بهار می رسد.بهار جان ها…
حق ، ماندنی ست و باطل رفتنی…
و وعده یاری خدا به مظلومان عالم حق هست.

یا ربیع الانام ،!ای بهار جان ها ، با آمدنت قدم به چشمان منتظر ما بگذار و زیباترین جاده ی زندگی را در سرنوشت ما ترسیم کن…

بی اختیار این بیت شعر را در خاطرم زمزمه می کنم:
(گفتی از پس شکوفه ی تمشک ، می رسی…
فصل ها یکی یکی بهار شد نیامدی)

کاش آمدنت اینقدر نزدیک شود که عطر بهاری اش را حس کنیم. یا ربیع الانام، یا صاحب الزمان. بیایی و نصرت خدا که وعده کرده بود، شامل حال همه ی مظلومین عالم گردد.



وَ یا مَنْ قَرُبَتْ نُصْرَتُهُ مِنَ الْمَظْلُومِینَ
ای کسی که نزدیک است یاری رساندن او به ستمدیدگان(صحیفه سجادیه، دعای چهاردهم، فراز سوم)

#به_قلم_خودم
#دین_آرامشبخش_ما
#صحیفه_سجادیه
#به_قلم_شیدا_صدیق
#انس_با_صحیفه_سجادیه

♡

1559436233img_20190601_175905_856.jpg

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • ...
  • 5
  • ...
  • 6
  • 7
  • 8
  • ...
  • 9
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 17

دین آرامش بخش ما

خودت را تصور کن در یک محیط آرامش بخش، نشسته ای و به دور از قیل و قال های عالم، می خواهی جرعه، جرعه نور بنوشی از فنجان عشق. نگاهی به نوشته های زیر بینداز...شاید پیام انرژی مثبتی که قرار است به تو برسد، لای همین واژه ها بیابی... به قلم خودم نوشته ام و با دلگرمی به سوگند زیبای خداوند به قلم «ن والقلم و ما یسطرون» عاشقانه های معنوی ام را قلم زدم. تمام سعیم این بوده که پیامی از حضرت دوست باشد و لاغیر. زیرا این جمله قدیمی اول قصه ها، واقعا حقیقت دارد که: «غیر» از خدا! هیچکس نبود... سعدی چه زیبا می گوید: «هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم»**************** (کپی بدون ذکر منبع، جایز نیست)

آخرین مطالب

  • به آغوش گرمت نیاز دارم...
  • کنار چای تلخت دو حبه قند بگذار
  • شارژ روحی از جنس دریاچه
  • جذاب و دوست داشتنی شبیه «بیب بیب»
  • کاش نمی فهمیدم...
  • هیچکس دلش برایت تنگ نمی شود
  • لطفا به عطر من دست نزن!
  • قشنگ شدن جسمی و روحی
  • اصلا خوب نیست
  • بلدی کاری کنی خوشمزه بگذره؟!
  • عالیجناب! حالا چون شمائید...
  • مواظب خرده شیشه ها باش!
  • چقدر ازش خوشم می آمد
  • فال قهوه تلخ
  • دختر کوچولویی با چشمان بارانی
  • چرا به من کمک کردی؟!
  • مرگ یک بار! شیون یک بار!
  • ترسیم مثلث عشقی
  • شاید یک روز بفهمم...
  • حافظ! لطفا غزلت را عوض کن!!!
  • روانشناسی رنگها (چه رنگی را دوست داری)؟
  • عکسهای لایک خور اینستا
  • نذر عجیبی که به شدت جواب میدهد
  • انرژی مثبت
  • بلد نیستیم!
  • من هم کم مقصر نبودم!
  • راز خوشبختی واقعی!
  • "حلالم کن" کافی نیست!
  • تکنیک های جذاب همسرداری!
  • ببخشید! منظوری نداشتم!
  • "سنگ رو یخ شدن" هم حدی دارد!
  • میخواهم این راز درگوشی را فاش کنم!
  • تو یک نفر!
  • جمع کن با این دختر تربیت کردنت!
  • مهم های نا مهم! نا مهم های مهم!
  • پنج دقیقه زیاد است؟!
  • خودت شعرت را بساز!
  • انگشتر سحرآمیز را دستت کن!
  • آیا هنوز چشمان الناز، غمگین است؟!
  • منعطف و سازگار مثل پتیر پیتزای کش دار
  • این دیگر اصلا منصفانه نیست!
  • خوش طعم ترین چاشنی دنیا
  • همین دلخوشی های کوچولو را هم از آدم می گیرند!
  • سیاست زنانه داشتن!
  • من زن پر توقعی نیستم!
  • یعنی این لیلی مهره مار داره؟!
  • گوشواره فیروزه ای هدیه یک عاشق خجالتی!
  • حقیقت آرام سازی ذهن و مراقبه
  • داستانی عجیب برای شروع تحول مثبت
  • شد، شد! نشد، نشد!!!

جستجو

آرشیوها

  • خرداد 1399 (19)
  • اردیبهشت 1399 (35)
  • فروردین 1399 (15)
  • اسفند 1398 (19)
  • دی 1398 (5)
  • آذر 1398 (5)
  • آبان 1398 (5)
  • مهر 1398 (9)
  • شهریور 1398 (7)
  • مرداد 1398 (23)
  • تیر 1398 (24)
  • خرداد 1398 (32)
  • بیشتر...
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس