بهارتر از بهار
به بنفشه های باغچه ی مادرم نگاه می کنم . بهار را وقتی باور می کنم که مخمل بنفش و زرد بنفشه های کاشته شده با دستان مادرم، مثل هر سال ، سلام دنیا را زمزمه کنند…
نمیدانم دنیا چقدر وسیع است و دقیقا چه تعداد قلب عاشق در آن می تپد.
اما می دانم قلب یک مادر، بهاری تر از تمام افسانه های بهاری دنیا، به عشق فرزندش گل می دهد ، ثمر می دهد و اما … نه! نمی توانم آخر قصه را بگویم. ?
با بغض می نویسم: و زمستان می شود. ?
کاش قدر بهار سبز زندگی را بدانیم ، قبل از آن که در زمستان سوت و کور نداشتنشان، دست حسرت را با بخار اندوه “ها” کنیم…
(اللهم اشکر لهما تربیتی و اثبهما علی تکرمتی و احفظ لهما ما حفظاه منی فی صغری)
خدایا! در برابر
رشد دادن من از انان سپاسگزاری فرما و در برابر گرامی داشت من، پاداششان ده و آنچه را در کودکی ام برایم رعایت کردند ، برای آنان رعایت نما(صحیفه سجادیه، دعای بیست و چهارم ، فراز هفتم)
#به_قلم_خودم
#دین_آرامشبخش_ما
#صحیفه_سجادیه
#به_قلم_شیدا_صدیق
#انس_با_صحیفه_سجادیه