دین آرامش بخش ما

رویای هزار ساله ی من! تعبیر شو...
  • خانه 

قورمه سبزی با طعم عادت های قشنگ

04 اردیبهشت 1399 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

همینکه بسته لوبیا قرمز و نایلون سبزی خوش عطر قورمه سبزی را از فریزر بیرون می آورم؛ یکهو یاد حرف فهیمه و لیلا می افتم که بهم می گفتند: «وا؟ مگه تو قورمه سبزی را با لوبیا چشم بلبلی درست نمی کنی؟!»
نه! راستش من قورمه سبزی را همیشه با لوبیا قرمز درست میکنم. از بچگی هم همینطور بوده.
همین چند روز پیش مطابق حرف دوستانم با لوبیا چشم بلبلی درست کردم اما اصلا خوشم نیامد. طعم ناشناسش دلچسب نبود!

خوب که فکر می کنم لیست طویلی از عادت ها را می بینم که انقدر قدرتمند خودشان را به رخ می کشند که دست و پای اراده را بدجوری بسته اند.

فرقی نمی کند عادت های اخلاقی، معنوی و یا…
این روزها که به استقبال ماه نورانی رمضان می رویم، فرصت زیبایی است برای اینکه عادت های قشنگی که آرزویش را داریم به باطن خودمان الصاق کنیم.
خیلی هم دنبال روش های پیچیده نباشیم.
همین رفتارهای روزمره ی دوست داشتنی که خودمان هم می دانیم چیست و با تمرین و تکرار می شود جزو عادات ما. و بعد جزو شخصیت ما و بعد جزو سر نوشت ما…


دین آرامشبخش ما
به قلم شیدا صدیق

https://golenarges18.kowsarblog.ir/

1587614876k_pic_1533247a-2d36-4201-9162-1d35030fc7dd.jpg

 20 نظر

خیلی اذیتت کردم! مگه نه؟!

03 اردیبهشت 1399 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

از صبح که بیدار شده ام، حس خوبی دارم. می خواهم صبحانه نوستالوژی مورد علاقه ام را آماده کنم!
لابد می گویید: “صبحانه نوستالوژی دیگه چه مدلشه"؟!
خب راستش حال دل من که همیشه با خوردن این صبحانه عشق برانگیز خوب میشود!
سوال شد دوتا! “صبحانه عشق برانگیز دیگه چه صیغه ایه"؟!
دیدی یک اهنگ خاص و یا یک عطر خاطره انگیز که بعد از مدتها می شنوی و می بویی ناگهان تو را صاف می برد به یک زمان و حال و هوای آشنای فراموش شده؟! این صبحانه برای من همان حس را دارد.

بلند میشوم…پاکت شیر را بر میدارم و خالی می کنم تو شیر جوش و بعد بسته بیسکوئیت مادر! دقیقا باید بیسکوئیت مادر باشد. نه چیز دیگر!
شیر داغ را توی کاسه میریزم و بیسکوئیت مادر را توش میریزم، یک چیزی شبیه سرلاک میشود!
حالا همان عطر بخار آلود و دلنشین آشپزخانه گرم خانه مادریم را حس می کنم. و همان طعم خوب قدیمی را…
من دوباره کودکی پنج ساله و موطلایی و لوس میشوم که مادرش با عشق برایش، بیسکوئیت مادر با شیر درست کرده است و قاشق، قاشق و با حوصله به او غذا می دهد.

ما آدم بزرگ ها هم گاهی احتیاج داریم برگردیم به کودکی!
احتیاج داریم که بک عشق کاملا غیر مشروط قلبمان را گرم کند.
احتیاج داربم بد شویم و لجباز و حرف گوش نکن! اما همچنان دوستمان داشته باشند.
احتیاج داریم یک مرخصی ذهنی به خودمان بدهیم و برای لحظاتی هم که شده، تمام «باید»های خط کشی شده را کنار بگذاریم و به خودمان بگوییم:
“دختر کوچولوی دوست داشتنی! خیلی اذیتت کردم مگه نه؟!
قول میدهم که بیشتر هوایت را داشته باشم".

دین آرامشبخش ما
به قلم شیدا صدیق
https://golenarges18.kowsarblog.ir/

ا

1587509648k_pic_ca510c6a-c8a5-4d96-800c-7e91f70b2eb6.jpg

 12 نظر

قلب قشنگ صورتی! به خودت برس...

02 اردیبهشت 1399 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

به خودت برس! جمله خیلی کوتاهی هست ولی همه جوره لازمه!
و خبر خوش این که:
تو میتونی بهترین دوست خودت باشی!
اسم کتاب زیبایی که سال ها پیش خونده بودم این بود: «به خودت کمک کن! چون هیچکس دیگری این کار را انجام نمی دهد!»
«به خودت برس» را می توان از جنبه های مخنلف بررسی کرد.
(اوه! چه رسمی نوشتم از جنبه های مختلف…مثلا می خواستم با یه ادبیات خودمونی بنویسم)!?

مثلا قبل از اینکه عجله کنی و تند تند کلمه ها را همینطوری باری به هر جهت و “شلم شوربا” از دهانت خارج کنی، یک کم مکث کن! یه چینش درست درمون بهش بده و بعد به کار ببر!✅
خب این شد به خود رسیدن از نظر گفتاری!
به کلماتت برس! بهشون سر و سامون بده.


از نظر ظاهری هم واقعا در هر شرایطی باید رسیدگی به خود را مد نظر قرار داد.

(خواستم بگم لحاظ کرد، هیچوقت با این کلمات ‘لحاظ کرد” که چند سالیه مد شده کنار نیومدم)!?

ظاهر دلنشین، آراسته و دوست داشتنی، ناخوداگاه یک عالمه انرژی مثبت از خودش ساطع می کنه و برای خودت و اطرافیانت حال و احوال خوبی می سازه.

حالا خیلی هم افراط و به هر دری زدن در این زمینه لازم نیست.
همین که تر و تمیز و شیک و دوست داشتنی و آراسته باشی کافیه!
دیگه نری زیادی خودتو بکشی از اون ور بوم بیفتی!
خب اینم از به “خودت برس"! در زمینه ظاهر!

و اما به “خودت برس” در زمینه باطن و همون “عملوا الصالحات” که مکرر تکرار شده است.

حسد و کبر و داد و بیداد و بی برنامگی و خودخواهی و حرص و جوش و بگیر و ببند و همه ی این اعمال ناپسند را بگذار تو یه نایلون زباله، ببر بگذار دم در!


و محبت و صداقت و روی خوش و همیاری و کمک و خلاصه همون اون اعمال مثبتی که ماشالله همه مون یه لیست طولانی ازش داریم را جایگزین کن.
پس چی شد؟
به خودت برس! هم از نظر ظاهر هم گفتار و هم کردار!
خلاصه کلام به ظاهر و باطنت حسابی برس.
خودت را شبیه یک قلب قشنگ صورتی? در نظر بگیر که به جز دریافت انرژی مثبت، ورودی دیگری را به خود راه نمی دهد.
یک قلب صورتی دوست داشتنی داشتن بهتر است از قلب سیاه و چرکمرده که توش پر از هزار جور کینه و کدورت قدیمی ست!
و خداوند در قرآن می فرماید تنها چیزی که از شما می خواهم قلب سالمی هست که بتوانید آن را صاف و صیقلی به من تحویل دهید.

«الا من اتی الله بقلب سلیم»
مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید!»
«قرآن مجید، سوره مبارکه شعراء آیه 89»

اگر می خواهی ثابت کنی عاشق اویی و آماده ورود به مهمانی اش، سرسبزی و طراوت و نورانیت بخشیدن به ظاهر و باطن را فراموش نکن!
به قول مولانا:
«حقا که عاشقی و بگویم نشان عشق:
بیرون و اندرون همه سرسبز و روشنی»

بجنب که وقتی نمونده و به یک مهمانی مجلل دعوتیم.
نکنه می خوای این رخت چرکای ظاهری و باطنی را تو این مهمونی باشکوه، تنت کنی؟!
به خودت برس! تو ارزشش را داری!
قلب قشنگ صورتی!?


دین آرامش بخش ما
به قلم شیدا صدیق
https://golenarges18.kowsarblog.ir/

1587431737k_pic_87441326-525a-4344-a2a0-5628015a1b33.jpg

 36 نظر

شاهزاده ای که فراموش کرده بود...

01 اردیبهشت 1399 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

یکی بود یکی نبود. شاهزاده ای زیبا و همه چیز تمام در قصر باشکوه و باصفایی زندگی می کرد. تمام جواهرات درخشان قصر از زمرد سبز تا یاقوت سرخ و الماس نورانی در اختیارش بود. اما شاهزاده قصه ما مشکل بزرگی داشت.
مشکلی که تمام طبیبان از علاجش عاجز مانده بودند.
شاهزاده، عادت عجیبی داشت. او عاشق خاکبازی بود و دوست داشت لای خاک و خل به دنبال سکه های حلبی سیاه بی ارزش بگردد.
حتی گاهی جلوی خدمه و وزیر وزرا که تا زانو برایش خم می شدند و تعظیم می کردند، خم می شد و بدون توجه به اعتبار و ارزشی که پیش آنها داشت، مشغول یافتن آت و آشغال های بی ارزش لای خاک ها می شد.

این قصه برایتان آشنا نیست؟!
خلیفة الله ایی که خداوند تمام هستی را مسخرش قرار داد و به تمام فرشتگانش دستور داد به او سجده کنند، قدر خود را نمی شناسد و اسیر خاکبازی در این عالم دنی و پست است.

به قول حافظ:
«شاه خوبانی و‌مقصود گدایان شده ای؟!!!
قدر این مرتبه نشناخته ای یعنی چه؟!»

این شاهزاده اصیل گاهی اصلش را فراموش می کند.
یادش می رود که چقدر باارزش است.
یادش می رود که تمام عوالم هستی برای او آفریده شده است.
یادش می رود که چشم خدا به او خیره شده است تا چگونه از زندگیش شاهکار بسازد.

یکی بود یکی نبود…
شاهزاده ای بود که درست در یک لحظه سرنوشت ساز که این پیام به دستش رسید به خودش قول داد که هیچوقت فراموش نکند از کجا آمده است و به کجا قرار است برگردد
و در فواصل این آمدن و رفتن، قرار است نقش نماینده چه کسی را ایفا کند.


«وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً»؛
و هنگامی که پروردگار تو به فرشتگان گفت: من بر روی زمین جانشین و خلیفه ای قرار می‌دهم.
(قرآن مجید، سوره بقره، آیه 30)


دین آرامشبخش ما
به قلم شیدا صدیق
https://golenarges18.kowsarblog.ir/

1587336886k_pic_e6204e66-8a4d-4a33-8093-a09860bddddc.jpg

 14 نظر

نکته ای جذاب از دل واژه های انگلیسی!

31 فروردین 1399 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

همه چیز انگلیسی یاد گرفتن که به این ژست های “اوه تیک ایت ایزی” و یک مشت ادا و اطوار و لهجه مثلا غلیظ و در واقع ضایع نیست!
یک خروار پودر و کرم پودر و سرخاب، سفیداب و چهره های “اجق وجق” که مثلا من خیلی خارجکی ام.
غافل از اینکه آنجا فقط افراد معلوم الحال با شغلهای “اسمش را نیار” و یا رقاصه ها و خواننده ها آن هم در هنگام ایفای نقش به این شکل و شمایل ظاهر می شوند.
بگذریم که اگر سر حرف باز شود، بحث زیاد است…

راستش امروز از دل واژه های انگلیسی به نکته جالبی رسیدم.
چون تازگی ها عادت کردم هر روز کشفیاتم را با شما هم در میان بگذارم.
خوب گوش هاتونو بیارین جلو:
درباره تفاوت بین بیماری و سلامتی و بررسی این دو واژه می خواندم و رسیدم به این نکته جالب در کتاب دکتر وین دایر درباره این که واژه «illness» یعنی بیماری با حرف i (من) شروع می شود و این «من» و جدا بودن از حقیقت الهی که سبب تکثر می شود منشاء تمام بیماری ها و مشکلات و آسیب هاست.
و از طرفی واژه «wellness» (سلامتی) با حروف «we» (ما) آغاز می شود که نشان دهنده اتحاد با قدرت مطلق الهی است.
انسان با باقی ماندن در حالت «we» و در واقع با اتصال بین خود و خدا در ایمنی، وحدت و آرامش باقی می ماند.

به این فکر کردم که چقدر ما قطره های کوچک، بدون اتصال به دریای بیکران آن حقیقت ازلی و ابدی عالم، کوچک و محو شدنی هستیم.
یک نوع نگرانی، حس آسیب و پریشانی در معلولی که خود را جدا از علت غایی اش می داند، به چشم می خورد که سبب تضعیف نیرو و پراکندگی انرژی اش می شود.

اما همین قطره ها در وحدت با وجود خداوند یکتا، خود بخشی از آن بی نهایت مطلق می شوند و به صفات عالی و آرامش بخش و امن و امان او متصل می شوند.

بی اختیار به یاد حدیث سلسلة الذهب از حضرت رضا علیه السلام افتادم:
«کلمة لا اله إلا الله حصنی. فمن دخل حصنی امن من عذابی»


دین آرامش بخش ما
به قلم شیدا صدیق
https://golenarges18.kowsarblog.ir/

1587267717k_pic_eb4620d8-f28e-4836-9d5a-ae7d0f7b5330.jpg

 24 نظر
  • 1
  • ...
  • 6
  • 7
  • 8
  • ...
  • 9
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 13
  • ...
  • 14
  • 15
  • 16
  • ...
  • 48

دین آرامش بخش ما

خودت را تصور کن در یک محیط آرامش بخش، نشسته ای و به دور از قیل و قال های عالم، می خواهی جرعه، جرعه نور بنوشی از فنجان عشق. نگاهی به نوشته های زیر بینداز...شاید پیام انرژی مثبتی که قرار است به تو برسد، لای همین واژه ها بیابی... به قلم خودم نوشته ام و با دلگرمی به سوگند زیبای خداوند به قلم «ن والقلم و ما یسطرون» عاشقانه های معنوی ام را قلم زدم. تمام سعیم این بوده که پیامی از حضرت دوست باشد و لاغیر. زیرا این جمله قدیمی اول قصه ها، واقعا حقیقت دارد که: «غیر» از خدا! هیچکس نبود... سعدی چه زیبا می گوید: «هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم»**************** (کپی بدون ذکر منبع، جایز نیست)

آخرین مطالب

  • به آغوش گرمت نیاز دارم...
  • کنار چای تلخت دو حبه قند بگذار
  • شارژ روحی از جنس دریاچه
  • جذاب و دوست داشتنی شبیه «بیب بیب»
  • کاش نمی فهمیدم...
  • هیچکس دلش برایت تنگ نمی شود
  • لطفا به عطر من دست نزن!
  • قشنگ شدن جسمی و روحی
  • اصلا خوب نیست
  • بلدی کاری کنی خوشمزه بگذره؟!
  • عالیجناب! حالا چون شمائید...
  • مواظب خرده شیشه ها باش!
  • چقدر ازش خوشم می آمد
  • فال قهوه تلخ
  • دختر کوچولویی با چشمان بارانی
  • چرا به من کمک کردی؟!
  • مرگ یک بار! شیون یک بار!
  • ترسیم مثلث عشقی
  • شاید یک روز بفهمم...
  • حافظ! لطفا غزلت را عوض کن!!!
  • روانشناسی رنگها (چه رنگی را دوست داری)؟
  • عکسهای لایک خور اینستا
  • نذر عجیبی که به شدت جواب میدهد
  • انرژی مثبت
  • بلد نیستیم!
  • من هم کم مقصر نبودم!
  • راز خوشبختی واقعی!
  • "حلالم کن" کافی نیست!
  • تکنیک های جذاب همسرداری!
  • ببخشید! منظوری نداشتم!
  • "سنگ رو یخ شدن" هم حدی دارد!
  • میخواهم این راز درگوشی را فاش کنم!
  • تو یک نفر!
  • جمع کن با این دختر تربیت کردنت!
  • مهم های نا مهم! نا مهم های مهم!
  • پنج دقیقه زیاد است؟!
  • خودت شعرت را بساز!
  • انگشتر سحرآمیز را دستت کن!
  • آیا هنوز چشمان الناز، غمگین است؟!
  • منعطف و سازگار مثل پتیر پیتزای کش دار
  • این دیگر اصلا منصفانه نیست!
  • خوش طعم ترین چاشنی دنیا
  • همین دلخوشی های کوچولو را هم از آدم می گیرند!
  • سیاست زنانه داشتن!
  • من زن پر توقعی نیستم!
  • یعنی این لیلی مهره مار داره؟!
  • گوشواره فیروزه ای هدیه یک عاشق خجالتی!
  • حقیقت آرام سازی ذهن و مراقبه
  • داستانی عجیب برای شروع تحول مثبت
  • شد، شد! نشد، نشد!!!

جستجو

آرشیوها

  • خرداد 1399 (19)
  • اردیبهشت 1399 (35)
  • فروردین 1399 (15)
  • اسفند 1398 (19)
  • دی 1398 (5)
  • آذر 1398 (5)
  • آبان 1398 (5)
  • مهر 1398 (9)
  • شهریور 1398 (7)
  • مرداد 1398 (23)
  • تیر 1398 (24)
  • خرداد 1398 (32)
  • بیشتر...
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس