دین آرامش بخش ما

رویای هزار ساله ی من! تعبیر شو...
  • خانه 

رازش این است که...

17 اسفند 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

هنوز عطر آن گلها و چمن های خانه قدیمی و باصفا به خوبی یادم هست.‌ همراه پدرم به خانه یکی از دوستان قدیمیش رفته بودم.
دخترک پنج ساله را چه به این حرفها! چیزی از حرف های بزرگانه شان نمیفهمیدم اما عطر گل و گیاه آن حیاط باغچه ای زیبا هنوز هم در قاب خاطراتم ثبت شده است.

نکند کودک درون ما با گیس های بافته شده و لپ گلی و چشم های قشنگ مات و مبهوت، هنوز هم به دنبال آن باغ گمشده است؟!
جنت، همان باغ…باغ خاطرات خوش عطر و بوی بهشتی که گمش کرده ایم…

نکند هنوز هم از اینکه در را به روی ما بسته اند و کلیدش را جایی زیر سنگ باغ، پنهان کرده اند، بغض کرده ایم؟!

برای آن که دوباره آن کلید گمشده باغ بهشت را بیابیم، باید سنگ های بزرگی را بلند کنیم.
دنبالش بگردیم…

خسته نشو! کم نیاور!
دخترک لپ گلی سالهای دور! تو هنوز آن قدر پاکی که فرشته ها منتظرند، اشک هایت را با بال و پر ملکوتی شان پاک کنند.
اگر تو لبخند بزنی و از شروع دوباره دلسرد نشوی، یک روز زیر یکی از همین سنگ های خسته کننده مشکلات دست و‌پاگیر آن کلید گمشده را می یابی!

رازش این است که از بلند کردن سنگ ها خسته نشوی و‌ کم نیاوری!

گیس های قشنگت را لای چادر نجیب فرشته سان نجابت، پنهان کن!
شبیه بهترین آدمی شو که در رویایت تصورش می کنی.
مگر نه اینکه قرار است اینجا در این «دیر خراب آباد» ساخته شویم و برگردیم به خانه ی اصلی!
و بدان همین، چشم گفتن به حضرت یار یکی از سنگین ترین سنگ های مسیر است.



دین آرامشبخش ما
به قلم شیدا صدیق

158360064727639860.jpg

 10 نظر

دین آرامش بخش ما

خودت را تصور کن در یک محیط آرامش بخش، نشسته ای و به دور از قیل و قال های عالم، می خواهی جرعه، جرعه نور بنوشی از فنجان عشق. نگاهی به نوشته های زیر بینداز...شاید پیام انرژی مثبتی که قرار است به تو برسد، لای همین واژه ها بیابی... به قلم خودم نوشته ام و با دلگرمی به سوگند زیبای خداوند به قلم «ن والقلم و ما یسطرون» عاشقانه های معنوی ام را قلم زدم. تمام سعیم این بوده که پیامی از حضرت دوست باشد و لاغیر. زیرا این جمله قدیمی اول قصه ها، واقعا حقیقت دارد که: «غیر» از خدا! هیچکس نبود... سعدی چه زیبا می گوید: «هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم»**************** (کپی بدون ذکر منبع، جایز نیست)

آخرین مطالب

  • به آغوش گرمت نیاز دارم...
  • کنار چای تلخت دو حبه قند بگذار
  • شارژ روحی از جنس دریاچه
  • جذاب و دوست داشتنی شبیه «بیب بیب»
  • کاش نمی فهمیدم...
  • هیچکس دلش برایت تنگ نمی شود
  • لطفا به عطر من دست نزن!
  • قشنگ شدن جسمی و روحی
  • اصلا خوب نیست
  • بلدی کاری کنی خوشمزه بگذره؟!
  • عالیجناب! حالا چون شمائید...
  • مواظب خرده شیشه ها باش!
  • چقدر ازش خوشم می آمد
  • فال قهوه تلخ
  • دختر کوچولویی با چشمان بارانی
  • چرا به من کمک کردی؟!
  • مرگ یک بار! شیون یک بار!
  • ترسیم مثلث عشقی
  • شاید یک روز بفهمم...
  • حافظ! لطفا غزلت را عوض کن!!!
  • روانشناسی رنگها (چه رنگی را دوست داری)؟
  • عکسهای لایک خور اینستا
  • نذر عجیبی که به شدت جواب میدهد
  • انرژی مثبت
  • بلد نیستیم!
  • من هم کم مقصر نبودم!
  • راز خوشبختی واقعی!
  • "حلالم کن" کافی نیست!
  • تکنیک های جذاب همسرداری!
  • ببخشید! منظوری نداشتم!
  • "سنگ رو یخ شدن" هم حدی دارد!
  • میخواهم این راز درگوشی را فاش کنم!
  • تو یک نفر!
  • جمع کن با این دختر تربیت کردنت!
  • مهم های نا مهم! نا مهم های مهم!
  • پنج دقیقه زیاد است؟!
  • خودت شعرت را بساز!
  • انگشتر سحرآمیز را دستت کن!
  • آیا هنوز چشمان الناز، غمگین است؟!
  • منعطف و سازگار مثل پتیر پیتزای کش دار
  • این دیگر اصلا منصفانه نیست!
  • خوش طعم ترین چاشنی دنیا
  • همین دلخوشی های کوچولو را هم از آدم می گیرند!
  • سیاست زنانه داشتن!
  • من زن پر توقعی نیستم!
  • یعنی این لیلی مهره مار داره؟!
  • گوشواره فیروزه ای هدیه یک عاشق خجالتی!
  • حقیقت آرام سازی ذهن و مراقبه
  • داستانی عجیب برای شروع تحول مثبت
  • شد، شد! نشد، نشد!!!

جستجو

آرشیوها

  • خرداد 1399 (19)
  • اردیبهشت 1399 (35)
  • فروردین 1399 (15)
  • اسفند 1398 (19)
  • دی 1398 (5)
  • آذر 1398 (5)
  • آبان 1398 (5)
  • مهر 1398 (9)
  • شهریور 1398 (7)
  • مرداد 1398 (23)
  • تیر 1398 (24)
  • خرداد 1398 (32)
  • بیشتر...
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس