سیاست زنانه داشتن!
در حالیکه اشک هایش جاری بود گفت: “می خوام جدا شم! الانم دارم می رم بچه مو سقط کنم! این زندگی دیگه از نظر من تموم شده است".
در حالیکه هاج و واج مانده بودم پرسیدم: ‘همسرت هم همین نظر را داره"؟!
گفت:” آره به شدت! فقط موندم که صبر کنم این طفل معصوم دنیا بیاد یا برم سقطش کنم راحت شم، البته اگه با این حرص و جوش هایی که من خوردم هنوز سالم مونده باشه".
تا خواستم دلداریش بدهم با نگاهی یخ و مصمم که حرف را در دهانم خشک کرد گفت: “این حرف ها دیگه فایده نداره! تو که نمی دونی چی شده…کار از این حرف ها گذشته"!
نمی دانستم چه عکس العملی نشان بدهم! انگار غم عالم را روی دلم هوار کرده بودند. من را بگو که فکر می کردم خوش و خرم از مسافرت خارج برگشته اند وهمه چیز گل و بلبل است.
وقتی پرسیدم چه شده گفت:
“تو سرم بخوره خارج رفتنم! کاش نمی رفتم! شوهر مودب و آروم من! تا رفتیم اونجا حسابی رنگ عوض کرد. می دونست من باردارم و زود رنج، در عوض تا می توانست چشم چرانی کرد و هر خانم لخت و عوری می دید میگفت: “نیگا چه تیکه ایه!” و گاهی هم سوتی از روی تحسین می کشید. حتی جلوی من هم دیگه حیا نمی کرد…اون استخرهای مختلط و اون وضعیت ناجور…خلاصه قهر و دعواهامون از همون جا شروع شد! و کار به طلاق و طلاق کشی رسید".
راستش از حرف هایش (که بعضی هایش قابل بیان در اینجا نیست) یکه خورده بودم! باورم نمی شد! البته کمی هم ته دلم فکر کردم: “حقت بود! چیت کم بود آخه که انقدر به این مرد بنده خدا گیر دادی که بریم خارج! اونم تایلند!!!
در واقع به خاطر چشم و هم چشمی با لیلی زندگی خوب و آرامت را از دست دادی"!
اما نگفتم! در عوض دلداری اش دادم.
خلاصه آن روز مردم و زنده شدم تا او را لا اقل از رفتن به مطب دکتر و سقط جنین منصرف کنم!
(دیگه خسته شدم از نوشتن! با اینکه ماجراهای زیادی رخ داد می خواهم از آنها بگذرم و ته جریان را بگویم).
خلاصه همین چند ماه انتظار برای به دنیا آمدن بچه، باعث و بانی خیر شد و به مرور دلخوری ها فراموش شد و ماجرا ختم به خیر شد! وقتی خانواده شان چهار نفری شد انقدر موضوع و مشغولیات تازه به وجود آمد که این حرف و حدیث ها پاک فراموش شد.
شاید هم یاد گرفت که زندگی خودش را نه با لیلی و نه با هیچکس دیگر مقایسه نکند. و محیط گرم خانوادگی اش را با هنرمندی زنانه حفظ کند.
پی نوشت:
1- درست است که انرژی های منفی دیگران و وسوسه هایشان خواه، ناخواه روی ذهن انسان اثر می گذارد و همیشه اطرافیانی هستند که خواسته یا نا خواسته نقش «یوسوس فی صدور الناس» را ایفا می کنند؛
اما ما هم این قدرت را داربم که علیرغم تمام این انرژی های منفی « أعوذ به رب» ایی را تجربه کنیم که همیشه پناهگاه ماست و انرژی مطلقش آن قدر بی نهایت است که اگر به او متصل شویم تمام منفی ها خنثی می شود و نمی تواند در ما اثر بگذارد.
۲- این جمله تکراری واقعا حقیقت دارد که زمان، حلال مشکلات است.
حتی درست در لحظه ای که همه چیز را سیاه و تمام شده می بینیم، گذشت زمان و مهلت دادن به خود و عکس العمل آنی نداشتن و دل به جریان روزها سپردن، سبب کمرنگ شدن خیلی از سختی ها می شود.
از تصمیمات احساسی، آنی و شتابزده بپرهیزیم.
۳- سیاست زنانه به داد و هوار و به کرسی نشاندن حرف نیست.
هر وقت زنی توانست آن قدر آرامش بخش، دلبرانه، دوست داشتنی، رامشگر و به تعبیر قرآن «لتسکنوا إلیها» باشد، که دل همسر و فرزندانش کنار او گرم و شاد و آرام باشد، زن سیاست مدار و هنرمندی است.
زندگی هایتان پر از عشق
و آشیانه تان گرم و نرم و آرامش بخش?
دین آرامش بخش ما
قسمت سوم و پایانی
به قلم شیدا صدیق