از زیبایی چهره بگیر تا علم و دانش فراوان.
از اصل و نسب فوق العاده خانوادگی، (از هر دو طرف پدری و مادری) بگیر تا شجاعت و قهرمانی عجیب و مثال زدنی.
از متانت و سکوت سنجیده بگیر تا وفای عجیبی که تنها در افسانه های تخیلی می توان تصورش کرد.
اصلا بگذار خلاصه کنم کلام را…
از هر زاویه که نگاه می کنیم، تو می درخشی!
گل کاشتی! آخر آدم چطور می تواند اینقدر هنرمندانه و عشق برانگیز، زندگی کند.
دل زمین و زمان را برده ای تو!
تولدت مبارک! زیباروی همیشه ماندگار جهان!
خنده م میگیرد از شعله شمع هایی که ما زمینی ها برای کیک تولدمان٬ روشن می کنیم. ?
فوقش خیلی لاکچری بازی در بیاوریم و آتش بازی و رقص نور هم ضمیمه اش کنیم. اما چقدر موقتی و خاموش شدنی اند تمام این نورهای خوشرنگ کاذب. ?
به کوتاهی دست و کف و هوراها و های و هوی زودگذرش…
بعضی زندگی ها آنقدر نورانی و فروزان است که تا ابد آتشقشانی از نور و غزل در پهنای جغرافیای هستی از خود به یادگار می گذارد!
عالم را قمر باران کرده ای.
تو را به شمع های آب شدنی موقتی چه حاجت؟!
هزار سال است که نورت عالم را چراغان کرده است و تا ابد هم باقی می ماند.
حالا بگذار هر چه می خواهند٬ فوت کنند.
مگر خاموش شدنی است؟!
به قول شاعر:
«چراغی را که ایزد برفروزد
هر آنکس پف کند، ریشش بسوزد»
یکی ار بزرگان میگفت، یک فرد اروپایی که در مورد تو شنیده بود از او سؤال کرد:
“واقعا همچین شخصی وجود داشته؟ یا مثل آشیل یا قهرمانان افسانه ای ما یا نمادهای اساطیری یونان که ترکیبی از خدا و بشرند و الهه های ماورایی، با افسانه در هم آمیخته؟”
و وقتی آن بزرگ گفت که نه! او شخصیت تاریخی است که واقعا وجود داشته است.
فرد اروپایی با بهت و حیرت گفت:
“خب پس چرا به جهانیان معرفیش نمی کنید؟ یه صفحه تو فیس بوک براش نمی سازید؟”
می بینی؟ هرکس به فراخور فهمش، واله و شیدای تو می شود.
هر کس یک شمه از اوصاف تو را می شنود، مبهوت می شود و می خواهد دنیا را پر از “تو” کند.
راستش حتی تولدت هم گریه دار است.
وقتی تو به دنیا آمدی، سه معصوم به دستت بوسه زدند.
شوخی نیست!
از تصورش تنم می لرزد!
اینجاست که باید کفش ها را در آورد و پا برهنه در وادی مقدس شناخت تو قدم برداشت.
اینجاست که امام صادق علیه السلام می فرماید:
لعنت خدا بر کسی باد که حق توی عباس! عمویم را نشناخته باشد
لَعَنَ اللّٰهُ مَنْ جَهِلَ حَقَّک …
وقتی تو به دنیا آمدی حضرت مولا، تو را در آغوش گرفت و به دستت بوسه زد.
بعد از او امام حسن و امام حسین علیهما السلام آمدند و بر دستت بوسه زدند.
وقتی مادر اصیل، زیبا، شیرزن، ادیب، بزرگ زاده، مودب و پر جذبه ی تو سوال کرد که به چه دلیل؟! حضرت مولا فرمودند:
این دست، در راه حسینم٬ قطع می شود.
می بینی؟ حتی تولدت هم چشمها را بارانی می کند.
می خواهم در روز تولد تو مفاتیح را باز کنم و زیارت نامه ی تو را بخوانم.
زیارت نامه ای که خود امام معصوم برای تو نوشته است.
عجیب است. زیارت نامه ها را معمولا علما نوشته اند. کم داریم زیارت نامه ای که امام معصوم شخصا آن را نوشته باشد.
به فرازی از آن می رسم که حیرتم جای خود را به عشقی تحسین بر انگیز می دهد.
دیگر از عظمت عجیب تو که دل عالم و آدم را شیفته کرده است تعجب نمی کنم.
زیرا امام صادق فرموده است:
خداست که ذکر و نام تو را در علیین بالا برده است.
«رفع ذکرک فی علیین» …
و ناخوداگاه این آیه نورانی را زمزمه می کنم:
«وَمَا أَدْرَاکَ مَا عِلِّیُّونَ»
وقتی کسی خیلی دلنشین و تأثیر گذار است می گویند چقدر انرژی مثبت دارد.
کنار او همه غمها فراموش می شود و انگار هاله ای از حس خوب و آرامش، وجودمان را فرا می گیرد.
اما تو انرژی مثبت نیستی!
این کلمات برای تو خیلی حقیر است، زیرا انرژی فوق مثبت تو تاریخ و زمین و زمان را در هم نوردیده و هنوز بعد از رفتنت هم می خواهد دلها را شاد کند.
تو هنوز هم می خواهی آرامش بخش دلهای غمگین باشی.
تو هنوز هم دلت نمی آید کسی را ناامید و غمگین از در خانه ات رد کنی!
بگذار فراتر از این بگویم…خیلی فراتر!
تو حتی غم و غصه را از چهره حسین علیه السلام پاک می کنی!
یا کاشف الکرب عن وجه الحسین!
ای آقایی که غم و غصه را از چهره اباعبدالله برطرف میکنی!
میخواهیم با دست های امیدوار، در خانه گره گشای عالم! حلال مشکلات و کسی که گره اباعبدالله را برطرف می کند، بکوبیم!
یا کاشف الکرب عن وجه الحسین!
انگار صدای کوبه ی در را می شنوم!
بند بند قلبم می لرزد.
حتی اگر در تمام حرم های عالم به روی ما بسته شود٬ در قلب تو به روی ما بسته نیست! ?
اشک امانم نمی دهد. تولد بارانی تو هم عالمی دارد.
تو که غم و غصه ی اباعبدالله را برطرف میکنی، چطور نتوانی غمهای ما را برطرف کنی!
دوباره در می کوبم! انگار در دلم طبل می کوبند! طبلی هزار ساله که صدایش تا هفت آسمان می پیچد.
از پشت در صدا می زنم:
«یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجهِ الْحُسَینِ! اِکْشِفْ کَرْبى بِحَقِّ اَخیکَ الْحُسَیْنِ علیهالسلام.»
حضرت ابوالفضل!
باب الحوائج!
می گویند دست هیچکس را رد نمی کنی؟!
می شود اینبار قاعده را برعکس کنیم و در جشن تولدت٬ ما از تو هدیه بگیریم؟! ?
قمر بنی هاشم!
ماه بودن را به ما هم بیاموز! ?
پی نوشت:
۱- در روز تولد، معمولا دلمان میرود به سمت مادری که اینقدر زیبا و تحسین برانگیز، فرزندش را پرورش داد.
یاد می کنیم از حضرت ام البنین بانوی جاودان وقار و ادب در تاریخ عالم.
۲- درست است که در این ایام نورانی درهای حرم ها و مراسم و نماز جماعت ها به رویمان بسته شده است، اما نگذاریم روح عبادت و اتصال و نیایش در ما آرام آرام کمرنگ شود.
به دعایی و سلامی و نیایشی و زیارت نامه ای….حتی از راه دور
چرا که:
«بعد منزل نبود در سفر روحانی»
دین آرامش بخش ما
به قلم شیدا صدیق
https://golenarges18.kowsarblog.ir/