دین آرامش بخش ما

رویای هزار ساله ی من! تعبیر شو...
  • خانه 

باغچه قدیمی مادربزرگ

09 آذر 1396 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

#به_قلم_خودم.سلام این روش هشتگ رو تازه یاد گرفتم این دلنوشته ی خودمه! مادر بزرگم تموووووم عمر تو باغچه ی قدیمی باصفاش سبزی و.گیاه میکاشت, و من هیچوقت فکر نکردم توی این عمر طولانی با عزتش به چیز دیگه ای نیاز داشت, همیشه آرامش مطلق بود و جیبش پر از تنقلات بامزه ی دوست داشتنی برای ما, یه وقتایی که مادرم اینا مسافرت میرفتن و اون پیش ما می موند پیش سماور همیشه روشن با یخار دوست داشتنی چایی و اون سوپ سبزیجات که انگار به قول امروزیا غنی شده با….. نه نمیخام بگم ویتامین و غیره, نه! غنی شده با مهربونی و محبت خالص قدیمی بود, همون گنج باارزشی که تو عصر تکنولوژی و تلگرام و لمسی و هزار چیز دیگه, گم شده….مادربزرگم هر وقت نماز اول وقتشو با اون روسری سفید و چادر نماز گلدارش میخوند یه شعر قدیمی که نمیدونم از کجا بود با زبون محلی مازندرانی میخوند:
نماز بخونم نماز مه ولیه نماز خون پشت پناه, محمد و علیه
هروقت میومد خونه مون میگفت :تلوزیون، قرائتی نداره؟ گوش کنم؟ عاشق برنامه ی آقای قرائتی بود, وقتی دانشگاه بودم تو خوابگاه, شنیدم به رحمت خدا رفته,,,,,, و حالا خووب میدونم که اون به هیییییچ چیز, برای زندگی بهتر نیاز نداشت, به هیچ زرق و برق دست و پاگیر دنیای امروز, به این پز ها و منم منم های امروزی, حالا خوب میدونم همون نماز های اول وقت خالصانه ش, همون باغچه ی قدیمی با صفا و پر خیر و.برکتش و همون لبی که یه جای غیبت و حرفای امروزی که کی بهتره و.چی مد شده، به جاش به ذکر باز میشد, آره همین چیزاست که برای یک زندگی طولانی ابدی زیبا نیاز آدمه,
مادربزرگ, روحت شاد,,, وسفرت زیبا ❤ ❤ ❤

1512023079k_pic_948a6ed6-254c-41a4-a8ca-22391db333c8.jpg

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دین آرامش بخش ما

خودت را تصور کن در یک محیط آرامش بخش، نشسته ای و به دور از قیل و قال های عالم، می خواهی جرعه، جرعه نور بنوشی از فنجان عشق. نگاهی به نوشته های زیر بینداز...شاید پیام انرژی مثبتی که قرار است به تو برسد، لای همین واژه ها بیابی... به قلم خودم نوشته ام و با دلگرمی به سوگند زیبای خداوند به قلم «ن والقلم و ما یسطرون» عاشقانه های معنوی ام را قلم زدم. تمام سعیم این بوده که پیامی از حضرت دوست باشد و لاغیر. زیرا این جمله قدیمی اول قصه ها، واقعا حقیقت دارد که: «غیر» از خدا! هیچکس نبود... سعدی چه زیبا می گوید: «هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم»**************** (کپی بدون ذکر منبع، جایز نیست)

آخرین مطالب

  • به آغوش گرمت نیاز دارم...
  • کنار چای تلخت دو حبه قند بگذار
  • شارژ روحی از جنس دریاچه
  • جذاب و دوست داشتنی شبیه «بیب بیب»
  • کاش نمی فهمیدم...
  • هیچکس دلش برایت تنگ نمی شود
  • لطفا به عطر من دست نزن!
  • قشنگ شدن جسمی و روحی
  • اصلا خوب نیست
  • بلدی کاری کنی خوشمزه بگذره؟!
  • عالیجناب! حالا چون شمائید...
  • مواظب خرده شیشه ها باش!
  • چقدر ازش خوشم می آمد
  • فال قهوه تلخ
  • دختر کوچولویی با چشمان بارانی
  • چرا به من کمک کردی؟!
  • مرگ یک بار! شیون یک بار!
  • ترسیم مثلث عشقی
  • شاید یک روز بفهمم...
  • حافظ! لطفا غزلت را عوض کن!!!
  • روانشناسی رنگها (چه رنگی را دوست داری)؟
  • عکسهای لایک خور اینستا
  • نذر عجیبی که به شدت جواب میدهد
  • انرژی مثبت
  • بلد نیستیم!
  • من هم کم مقصر نبودم!
  • راز خوشبختی واقعی!
  • "حلالم کن" کافی نیست!
  • تکنیک های جذاب همسرداری!
  • ببخشید! منظوری نداشتم!
  • "سنگ رو یخ شدن" هم حدی دارد!
  • میخواهم این راز درگوشی را فاش کنم!
  • تو یک نفر!
  • جمع کن با این دختر تربیت کردنت!
  • مهم های نا مهم! نا مهم های مهم!
  • پنج دقیقه زیاد است؟!
  • خودت شعرت را بساز!
  • انگشتر سحرآمیز را دستت کن!
  • آیا هنوز چشمان الناز، غمگین است؟!
  • منعطف و سازگار مثل پتیر پیتزای کش دار
  • این دیگر اصلا منصفانه نیست!
  • خوش طعم ترین چاشنی دنیا
  • همین دلخوشی های کوچولو را هم از آدم می گیرند!
  • سیاست زنانه داشتن!
  • من زن پر توقعی نیستم!
  • یعنی این لیلی مهره مار داره؟!
  • گوشواره فیروزه ای هدیه یک عاشق خجالتی!
  • حقیقت آرام سازی ذهن و مراقبه
  • داستانی عجیب برای شروع تحول مثبت
  • شد، شد! نشد، نشد!!!

جستجو

آرشیوها

  • خرداد 1399 (19)
  • اردیبهشت 1399 (35)
  • فروردین 1399 (15)
  • اسفند 1398 (19)
  • دی 1398 (5)
  • آذر 1398 (5)
  • آبان 1398 (5)
  • مهر 1398 (9)
  • شهریور 1398 (7)
  • مرداد 1398 (23)
  • تیر 1398 (24)
  • خرداد 1398 (32)
  • بیشتر...
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس