امسال، شبیه سنسور راه پله می شوی؟!
اینهمه سال به دنبال شادی بودیم و راز آرامش و خوشبختی را لای هزار کتاب جستجو کردیم. چه شد؟!
پیدایش کردیم؟!
حاضریم امسال یک راه دیگر را انتخاب کنیم؟! راهی که شاید در ظاهر به نظر بیاید مسیر برعکس و آدرس اشتباه را به ما نشان می دهد.
اما در واقع تنها راه رسیدن به آرامش واقعی همین است.
با خودت بگو امسال نمی خواهم به دنبال شاد شدن خودم باشم! می خواهم فقط شادی تولید کنم و به دیگران هدیه دهم!
می خواهم در دستم یک حباب نورانی باشد که به هر کجا می روم، قلبی با آن از ظلمات رهایی یابد و لبی با آن خندان شود.
می خواهم وقتی ذکر زیبای “بسم الله نور، بسم الله نور علی نور” را می خوانم، (درباره این ذکر در مطلب قبلی برایتان نوشته بودم، اگر رزقتان شده و خوانده باشید)؛ این ذکر فقط بر لب های من جاری نشود، بلکه مثل شاخه درخشانی از نور تمام زندگیم را در بر بگیرد و بعد از وجودم به دیگران سرایت کند.
می خواهم در حضور من، قلبها دلگرم شود و حس خوب شادی ایجاد شود.
مثال دم دستی اش می شود شبیه بودن به سنسورهای راه پله! که تا ما می آییم روشن می شود.
یعنی طوری باشی که تا تو می آیی فضا عوض شود و دلها شاد و نورانی.
چقدر دوست داشتنی است که طوری زندگی کنیم که تا وارد می شویم موجی ارامش بخش دلها را روشن کند.
چقدر جذاب و دلگرم کننده است که هر شب که سرمان را روی بالش می گذاریم با خود فکر کنیم که خدا را شکر امروز توفیق داشتم، چند قلب غمگین و ناامید را شاد کنم.
برای اینکه خیلی سخت و غیر ممکن به نظر نرسد، حاضرید از قدم های کوچک شروع کنیم؟!
مثلا نیت کنیم، هر روز یک کار مثبت برای شادی و خدمت به دیگری انجام دهیم و از آن هیچ خیری و هیچ تشکری و هیچ امتیازی برای خودمان نخواهیم.
حتی نخواهیم با ان کار به هستی نشان دهیم که ببین! چه ادم خوبی هستم!
یک کار مثبت نورانی، فقط به خاطر دل معشوق!
از ان مدل کارهای که ابدی می شود! همان ها که در قرآن، به عنوان «لا نرید منکم جزاء و لا شکرا» ذکر شده است.
«ما از شما هیچ پاداش و هیچ تشکری برای این کار نمی خواهیم»!
آخر، آن شادی ها که یک عمر برای به دست اوردنشان به هر دری زدیم که شادی نیست!
فرض کن چند صباحی هم به آن شادی های موقتی رسیدیم و تمام شد و رفت.
“آخرش که چی!”
یک وقت چشم باز می کنیم که ای دل غافل! من ماندم و یک دست خالی و فرصت های طلایی از دست رفته!
وقتش نشده دنبال شادی هایی باشیم که نور خوشرنگش هم این دنیا و هم دنیای جاویدان ما را روشن و زیبا می کند؟!
به قول سعدی:
«برگ عیشی به گور خویش فرست!
کس نیارد ز پس، تو پیش فرست»!
وقتی همه، از وجود آرامش بخش تو در امن و امان باشند. و تو باعث تنش و کوچکترین ناراحتی در قلب هیچکس نباشی! و برعکس همه در کنار تو آرام شوند.
وقتی حضور تو در این دنیا، دلها را نورانی و شاد کند، یک وقت چشم باز می کنی و می بینی به حقیقت عشق و شادی و ارامش رسیده ای.
این زندگی، تنها فرصت ما برای نور جمع کردن و نور بخشیدن است.
حیف است این فرصت کوتاه زودگذر را در «أنانیت» و ظلمات هدر دهیم!
یاد این ایه نورانی قرآن افتادم که در آن عالم، وقتی بدکاران که در مسیر تاریک و ظلمات و پر از ترس و دلهره، گام بر می دارند، به نیکوکاران که با خیال راحت در نور و شادی و آرامش قدم می زنند، می گویند که کمی هم از نور خود به ما بدهید.
آنها پاسخ می دهند: نمی شود! امکان پذیر نیست. این نوریست که باید خودتان از آن دنیا می آوردید!
«یَوْمَ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِینَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ قِیلَ ارْجِعُوا وَرَاءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ»
«سوره مبارکه حدید، آیه ۱۳»
آیه تکان دهنده ایست و تلنگر به جا و بسیار مهمی!
تا وقتی ذکر «یا نور» به حقیقت اعمالمان راه نیافته است. تا قیامت هم تسبیح زدن و یا نور گفتن، بی فایده است و راه را روشن نمیکند.
اراده ای واقعی و نورانی لازم است.
تا ذکر از لفظ به معنا در آید. پس:
بسم الله!
بسم الله نور!
دین آرامشبخش ما
به قلم شیدا صدیق
https://golenarges18.kowsarblog.ir/