دین آرامش بخش ما

رویای هزار ساله ی من! تعبیر شو...
  • خانه 

آخه تو چرا اینقدر منو دوست داری؟!

06 اسفند 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

هوا که بارونی میشه، فاز عشق و شنیدن آهنگ آرامشبخش و اینکه بنشینم پشت پنجره اتاقم و به دریای طوفانی باران خورده نگاه کنم و یک فنجون نوشیدنی داغ و بخار آلود مورد علاقه م «که نمی خوام اسمشو بنویسم» واقعا می چسبه…

نمیدونم چه رازیه که بارون، انقدر روی من اثر می گذاره…انگار به تمام معنی شیدا میشم و یک نوع پریشانی جذاب دوست داشتنی وجودم را در بر میگیره…

حالا هم که این تعطیلی چند روزه، یه جورایی توفیق اجباری شده برای اینکه یه کم خودمو برای خودم لوس کنم و به دوست داشتنی های مورد علاقه م برسم!

صدای زنگ تلفن من را از این افکار جدا کرد…
صدای نگران او بود، صدایی پر از عطر عشق آمیخته به نگرانی:

« دیگه سفارشت نکنماا، لیمو ترش آب بگیر، بریز تو آب ولرم، حسابی هم نوشیدنی و آب پرتغال بخور…روزی دوسه تا دونه خرما هم یادت نره، طبعش گرمه…عالیه
سوپ جوجه درست کن، توش هم هر چی مقویه بریز گرم و نرم بخور تقویت شی…
تعطیل شدید دیگه نه؟ بیرون میرون که نمیری یه وقت…سرما که نخوردی؟… اصلا پاشو بیا اینجا…یه چند روزی…»

در حالیکه به دستورالعمل های مادرانه ش گوش می کردم، سعی کردم خیالش را راحت کنم و گفتم:

« وای مامان، به این شدت هم که فکر میکنی نیستش که…خیلی هاش شایعه ست، زیاد به این فضاهای مجازی اهمیت نده…البته باشه حتما عزیزم، حتما رعایت میکنم…»

با نگرانی و کمی تشر مادرانه گفت:
« انقدر نگو شایعه ست، شایعه ست!!!
شایعه چیه؟! همه اینا رو حسابی رعایت کنی هااا؟!»

با خودم فکر کردم این چندمین بار هست که در طول این یکی دو روز زنگ زده…
راستی مامان! تو چرا اینقدر منو دوست داری؟!
اونم بی توقع و بدون شرط و شروط!
بدون اینکه کاری برات کرده باشم یا حتی برات مفید باشم!
فقط به خاطر خودم!
نمیدونم درک و فهم من از بارون و فاز عاشقونه و…چیه! اما یقین دارم عشق از نوع واقعیش و کاملا بی غل و غش، همینجاست…
در تن صدای نگران مادری که هنوز هم دخترش را بچه ای بی دست و پا و قابل رسیدگی می بیند!

بغضم گرفته…نامردی است که در پشت این محبت، عشق خدا را نبینم!
مگر نه اینکه هر جا عطر و بوی گل خوشبویی به مشام می رسد، می گردیم تا به منبع و اصل و ریشه و باغچه آن گل خوش عطر برسیم!
چطور از پشت این محبت، دوان دوان نروم تا برسم به او…او که عشق را آفریده…و‌مادر را مثل یک ربات برنامه ریزی شده که عشق و دوست داشتن در وجودش، حک شده، تنظیم کرده…
در گذر این عشق عمیق می رسم به آیه عاشقانه قرآن:
« یحبهم و یحبونه…»



دین آرامشبخش ما
به قلم شیدا صدیق

1582657005img_20190916_004642.jpg

 8 نظر

دین آرامش بخش ما

خودت را تصور کن در یک محیط آرامش بخش، نشسته ای و به دور از قیل و قال های عالم، می خواهی جرعه، جرعه نور بنوشی از فنجان عشق. نگاهی به نوشته های زیر بینداز...شاید پیام انرژی مثبتی که قرار است به تو برسد، لای همین واژه ها بیابی... به قلم خودم نوشته ام و با دلگرمی به سوگند زیبای خداوند به قلم «ن والقلم و ما یسطرون» عاشقانه های معنوی ام را قلم زدم. تمام سعیم این بوده که پیامی از حضرت دوست باشد و لاغیر. زیرا این جمله قدیمی اول قصه ها، واقعا حقیقت دارد که: «غیر» از خدا! هیچکس نبود... سعدی چه زیبا می گوید: «هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم»**************** (کپی بدون ذکر منبع، جایز نیست)

آخرین مطالب

  • به آغوش گرمت نیاز دارم...
  • کنار چای تلخت دو حبه قند بگذار
  • شارژ روحی از جنس دریاچه
  • جذاب و دوست داشتنی شبیه «بیب بیب»
  • کاش نمی فهمیدم...
  • هیچکس دلش برایت تنگ نمی شود
  • لطفا به عطر من دست نزن!
  • قشنگ شدن جسمی و روحی
  • اصلا خوب نیست
  • بلدی کاری کنی خوشمزه بگذره؟!
  • عالیجناب! حالا چون شمائید...
  • مواظب خرده شیشه ها باش!
  • چقدر ازش خوشم می آمد
  • فال قهوه تلخ
  • دختر کوچولویی با چشمان بارانی
  • چرا به من کمک کردی؟!
  • مرگ یک بار! شیون یک بار!
  • ترسیم مثلث عشقی
  • شاید یک روز بفهمم...
  • حافظ! لطفا غزلت را عوض کن!!!
  • روانشناسی رنگها (چه رنگی را دوست داری)؟
  • عکسهای لایک خور اینستا
  • نذر عجیبی که به شدت جواب میدهد
  • انرژی مثبت
  • بلد نیستیم!
  • من هم کم مقصر نبودم!
  • راز خوشبختی واقعی!
  • "حلالم کن" کافی نیست!
  • تکنیک های جذاب همسرداری!
  • ببخشید! منظوری نداشتم!
  • "سنگ رو یخ شدن" هم حدی دارد!
  • میخواهم این راز درگوشی را فاش کنم!
  • تو یک نفر!
  • جمع کن با این دختر تربیت کردنت!
  • مهم های نا مهم! نا مهم های مهم!
  • پنج دقیقه زیاد است؟!
  • خودت شعرت را بساز!
  • انگشتر سحرآمیز را دستت کن!
  • آیا هنوز چشمان الناز، غمگین است؟!
  • منعطف و سازگار مثل پتیر پیتزای کش دار
  • این دیگر اصلا منصفانه نیست!
  • خوش طعم ترین چاشنی دنیا
  • همین دلخوشی های کوچولو را هم از آدم می گیرند!
  • سیاست زنانه داشتن!
  • من زن پر توقعی نیستم!
  • یعنی این لیلی مهره مار داره؟!
  • گوشواره فیروزه ای هدیه یک عاشق خجالتی!
  • حقیقت آرام سازی ذهن و مراقبه
  • داستانی عجیب برای شروع تحول مثبت
  • شد، شد! نشد، نشد!!!

جستجو

آرشیوها

  • خرداد 1399 (19)
  • اردیبهشت 1399 (35)
  • فروردین 1399 (15)
  • اسفند 1398 (19)
  • دی 1398 (5)
  • آذر 1398 (5)
  • آبان 1398 (5)
  • مهر 1398 (9)
  • شهریور 1398 (7)
  • مرداد 1398 (23)
  • تیر 1398 (24)
  • خرداد 1398 (32)
  • بیشتر...
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس