در کنار کسی که دوستش داری...
فرض کن یک شب زیبای مهتابیست و تو در کنار کسی که دوستش داری، حس جذاب و بهشتی آرامش را تجربه می کنی…
اینطور وقت ها به قول حافظ:
« گل در بر و می در کف و معشوق به کام است…»
اما در تمام این لحظات دوست داشتنی آیا آنقدر با معرفت هستیم که چهره ی او را لابه لای این حس وحال خوب ببینیم ؟!
و بدانیم اوست که یک شمه ای از جمالش را در قالب این حس و حال زیبا، رو کرده است؟!
لابه لای زندگی روزمره ی ملال آور، گاهی لحظات نابی وجود دارد که حتما لازم نیست خیلی هم در ظاهر بزرگ و مهم باشد، اما مهم است! خیلی مهم!
مثلا:
دیدن یک فیلم خوب اثرگذار
شنیدن یک موسیقی ناب،
دیدن کسی که بی تابش بودیم،
خواندن کتابی که ناگهان تغییر مثبت فوق العاده ای در ما ایجاد می کند،
یک #انتخاب خوب در لحظه ای سرنوشت ساز
نیایش عمیق از ته دل و…
حتی حضور تو!
تویی که شاید خودت ندانی چقدر عزیزی و فرشته ها هر صبح برای دیدنت صف می کشند!
شده تا به حال، حس کنی چقدر برای خدا عزیزی و چقدر نگاه او از پس مهتاب های عاشقانه ی یک عمر انتظار، بی تاب برگشت توست ؟!
شده تا به حال فکر کنی اشک بلورین معصومانه ات، برای خدا چقدر باارزش است و تمام این بندو بساط عالم به عشق تو بنا شده است؟!
مهتاب هایی که بی بروبرگشت در تقویم های گذران زندگیت، تابیدند و تو بی تفاوت از کنار آن رد شدی، درخشش نگاه او را در عاشقانه های غزل ساز، دیوان زندگیت سرودند…
این حدیث قدسی، پیام عاشقانه خدا به توست:
«عبدی! أنا و حقی لک محب،فبحقی علیک کن لی محبأ»
بنده ی من! سوگند به حق خودم دوستدار تو هستم.
پس سوگند به حق من برتو، مرا دوست بدار!
حال که این نامه ی عاشقانه ی سرمست کننده را دریافت کردی، شاید دلتنگی غریبانه امام زمانت را که آخرین ذخیره خداست، بیشتر حس کنی! و بدانی خدا با چه عشقی منتظر است خودت را بسازی تا مهیای حضور او شوی.
و حال هنر من و توست که چگونه آنقدر زیبا بدرخشیم تا ثابت کنیم حتی در شب تار این عالم هم می توان چشم به راه ماه کاملی ماند که یک روز می آید، می تابد و تمام تیرگی های انتظار را با درخشش جمالش، محو می کند.
و اما سؤال اینجاست: من و تو با انتخاب ها و تصمیمات هر لحظه از زندگی مان، چه نقشی و تأثیری در کنار رفتن ابرهای غفلت ومهجوریت و تابیدن ماه زیبای غائب از نظر از پشت ابرهای هزار ساله ی انتظار داریم؟!
دین آرامشبخش ما
به قلم شیدا صدیق