دین آرامش بخش ما

رویای هزار ساله ی من! تعبیر شو...
  • خانه 

راز خوشبختی واقعی!

25 اردیبهشت 1399 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»
یک تکه کیک شکلاتی خیس و یک فنجان قهوه و‌ تماشای تلوزیون، بهترین راه بود که خستگی روز شلوغی که گذراندم را برطرف کند. از آرامش دنجم لذت می بردم که تلفن زنگ خورد. همسرم بود که با صدایی که انگار می خواست سورپرایزم کند گفت:” وسایلت رو جمع و جور کن، مسافرتی که می خواستی، جور شده، برنامه های کاریم رو تنظیم کردم که بتونیم یک چند روزی بریم مسافرت"…

در حالیکه دیگر اثری از آن آرامش و حس خوب و راحت چند لحظه پیش در من دیده نمی شد، گوشی به دست مات و مبهوت مانده بودم که چه بگویم.

برای ساعت، ساعت هفته پیش رو برنامه ریزی کرده بودم و اصلا آماده مسافرت نبودم! یعنی الان باید می افتادم به وسیله جمع کردن؟! و تحمل خستگی سفری که اصلا آماده اش نبودم؟!

ما به آن مسافرت نرفتیم! همسرم هم خدا را شکر اصراری نداشت. راستش بیشتر به خاطر اینکه فکر میکرد من خسته شده ام و احتیاج به مسافرت دارم، این پیشنهاد را داده بود.
با خودم فکر کردم، مسافرت وقتی خوب است که انسان از قبل تدارک ببیند و کاملا مهیا و آماده باشد.

این حس عجیب بارها برای من پیش آمده است و معمولا مواقع خواب به آن فکر می کنم که اگر ناگهان ببینم مهلتم در این عالم تمام شده است و قرار است راهی سفر ابدی شوم، چقدر آماده هستم؟!
آیا فقط حرص و ‌جوش این دو روز دنیا را زدم و‌ در مورد عالم باقی کلا بی خیالی طی کردم؟ و‌حالا ناگهان در عمل انجام شده قرار گرفتم؟!
به قول پروین اعتصامی:

«به جای جامه تقوا که عیب جان بپوشاند
به جسم آویختیم این پرده های پرنیانی را»

حالا خوب است که یقین داریم بلیت این مسافرت، از قبل برای همه ما خریده شده است و برو برگرد هم ندارد!
این را که دیگر فهمیده ایم! یا نکند هنوز نفهمیدیم؟!!!
حافظ چه زیبا می گوید:
«عاقبت، منزل ما وادی خاموشان است
حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز»!

بعضی ها آن قدر زیبا زندگی کردند که هزار سال هست قصه آنها در گنبد افلاک، غلغله به پا کرده است.
بعضی ها آنقدر زیبا با زندگی وداع کردند که حتی موقع رفتن سوگند یاد کردند که خوشبخت شدند!
و خوشبختی و رستگاری یعنی همین!
یعنی آنقدر زیبا و درست زندگی کنی که هم قصه زندگی تو در عالم جاویدان بماند.
و هم آن قدر مهیای سفر باشی که هر لحظه که اتفاق بیفتد حاضر و آماده و مطمئن و با آرامش، «فزت و رب الکعبه» گویان آماده این سفر زیبا باشی!

? آیت‌الله بهجت قدس‌سره می فرماید:

? «این‌دو راه، خیلی با هم تفاوت دارند که انسان هنگام مرگ، «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکعْبَةِ» (به پروردگار کعبه سوگند، رستگار شدم) بگوید، و یا دمِ رفتن، با حال حسرت و پشیمانی و ندامت برود و بگوید: ای‌کاش از این راه نمی‏رفتم»!

(در محضر بهجت، ج3، ص242)


دین آرامشبخش ما
به قلم شیدا صدیق
https://golenarges18.kowsarblog.ir/




طرز تهیه باسلوق که برای مراسم نذری و افطاری بسیار مناسب است:
مواد مورد نیاز:
نشاسته 100گرم
گلاب نصف لیوان
پودر نارگیل 150گرم
مغز گردو 100گرم
شکر 200گرم
روغن یک قاشق چایخوری
آب سرد دو لیوان

داخل یک قابلمه نچسب، نشاسته را با آب سرد حل کنید و روی حرارت ملایم قرار دهید تا نشاسته گلوله گلوله نشود. برای هم زدن نشاسته از کفگیر یا قاشق چوبی استفاده کنید.
بعد از حل شدن نشاسته، شکر، گلاب و روغن را به آن اضافه کنید و هم بزنید و بگذارید تا مایه باسلوق، سرد شود.
بعد از سرد شدن به مدت یک ساعت داخل یخچال گذاشته شود تا سفت شود.
بعد دست خود را کمی چرب کنیم و مایع خمیری شکل باسلوق را به اندازه یک گردو بردارید و گرد کنید و در پودر نارگیل بغلتانید و با مغز گردو روی آن را تزئین کنید.

نوش جان
طاعات و عباداتتون قبول
و التماس دعا

1589461575k_pic_dd5830c0-33f5-4770-aabc-b6f4fd2b2f28.jpg

 6 نظر

فقط کافیست دو کار انجام دهی

31 مرداد 1398 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

مگر می شود وقتی مرگ از راه می رسد، دفتر شعرت، در هجوم باد، برگ، برگ فراموش شود؟

مگر می شود لبخند گیرا و گرمت، تبدیل به یک مشت خاک شود؟

آن فنجانی که عادت داشتی، نوشیدنی گرمت را در آن، جرعه، جرعه بنوشی؟

آن لحظه ای که عاشق شدی و ضربان قلبت، تند و بی قرار شد؟

آن، موسیقی خاطره انگیز که به گوشت آشنا بود و نت به نت، تار و‌پود قلبت را مست می کرد…

آن، پنجره ی مه گرفته، که چهار فصل سال، نقاشی خدا را به اتاق دلتنگی هایت، سنجاق می کرد؟

گیسوان رها در باد، که مادرت در خاطرات کودکی، برایت چهل گیس، می بافت؟

صندلی همیشگی ات، با آن ملحفه نرم راحت، که دنجی تو و نوشته های شاعرانه ات را تضمین می کرد؟

سجاده ی نجیبت، با عطری از بهارنارنج و گل یاس…

طرحی بزن، نقشی بکش.
ثابت کن که لایق عشقبازی معشوقی.

ثابت کن که سبزترین بهار، هم نمیتواند حتی ذره ای از برگ خوشرنگ همیشه سبز ایمانت را تداعی کند و با آن رقابت کند.

میدانم تو در عهد ألست، آنقدر عشق را از نزدیک، تجربه کرده ای که هنوز بعد از هزاران سال، خاطره ی خوش طعم آن دلت را شیدا و عاشق و بی قرار می کند.

میدانم، وقتی عطر کاج جنگلی را بو میکنی، به دنبال آن باغ خواب های فراموش شده ی «ألست» هستی.

میدانم حتی وقتی ادکلون خوشبو و شیک‌ فروشگاه های هزار رنگ را امتحان می کنی، در حقیقت به دنبال آن عطری هستی که روز اول، مستت کرد.

امکان ندارد، عشق، محو شود!
بنویس.
لبخند بزن.
نیایش کن.
شانه بردار و گیسوانت را در آینه ای که تا ابد تصویر تو در آن حک شده. شانه بزن.

زیرا خداوند در«نبأ عظیم» خبر داده که تو جاویدانی.
دفترت را باد، پرپر نمیکند…
فنجان نوشیدنی ات ناتمام نمی ماند…
آن عشق های نصفه نیمه، به سرانجام می رسد…

فقط کافیست دو کار انجام دهی.
دو کاری که چکیده تمام فلسفه زیستن در سفر خاکی ست:

1-شیدایش شوی. ❤
2_و آنقدر زیبا دلبری کنی که شیدایت شود. ❤

«یحبهم و یحبونه»


#دین_آرامشبخش_ما
#خدا
#قرآن
#برنامه_خودسازی
#به_قلم_خودم
#به_قلم_شیدا_صدیق
#عشق

1566327393k_pic_c5a7e13b-3d36-4823-b435-6bac12fca139.jpg

 4 نظر

دین آرامش بخش ما

خودت را تصور کن در یک محیط آرامش بخش، نشسته ای و به دور از قیل و قال های عالم، می خواهی جرعه، جرعه نور بنوشی از فنجان عشق. نگاهی به نوشته های زیر بینداز...شاید پیام انرژی مثبتی که قرار است به تو برسد، لای همین واژه ها بیابی... به قلم خودم نوشته ام و با دلگرمی به سوگند زیبای خداوند به قلم «ن والقلم و ما یسطرون» عاشقانه های معنوی ام را قلم زدم. تمام سعیم این بوده که پیامی از حضرت دوست باشد و لاغیر. زیرا این جمله قدیمی اول قصه ها، واقعا حقیقت دارد که: «غیر» از خدا! هیچکس نبود... سعدی چه زیبا می گوید: «هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم»**************** (کپی بدون ذکر منبع، جایز نیست)

آخرین مطالب

  • به آغوش گرمت نیاز دارم...
  • کنار چای تلخت دو حبه قند بگذار
  • شارژ روحی از جنس دریاچه
  • جذاب و دوست داشتنی شبیه «بیب بیب»
  • کاش نمی فهمیدم...
  • هیچکس دلش برایت تنگ نمی شود
  • لطفا به عطر من دست نزن!
  • قشنگ شدن جسمی و روحی
  • اصلا خوب نیست
  • بلدی کاری کنی خوشمزه بگذره؟!
  • عالیجناب! حالا چون شمائید...
  • مواظب خرده شیشه ها باش!
  • چقدر ازش خوشم می آمد
  • فال قهوه تلخ
  • دختر کوچولویی با چشمان بارانی
  • چرا به من کمک کردی؟!
  • مرگ یک بار! شیون یک بار!
  • ترسیم مثلث عشقی
  • شاید یک روز بفهمم...
  • حافظ! لطفا غزلت را عوض کن!!!
  • روانشناسی رنگها (چه رنگی را دوست داری)؟
  • عکسهای لایک خور اینستا
  • نذر عجیبی که به شدت جواب میدهد
  • انرژی مثبت
  • بلد نیستیم!
  • من هم کم مقصر نبودم!
  • راز خوشبختی واقعی!
  • "حلالم کن" کافی نیست!
  • تکنیک های جذاب همسرداری!
  • ببخشید! منظوری نداشتم!
  • "سنگ رو یخ شدن" هم حدی دارد!
  • میخواهم این راز درگوشی را فاش کنم!
  • تو یک نفر!
  • جمع کن با این دختر تربیت کردنت!
  • مهم های نا مهم! نا مهم های مهم!
  • پنج دقیقه زیاد است؟!
  • خودت شعرت را بساز!
  • انگشتر سحرآمیز را دستت کن!
  • آیا هنوز چشمان الناز، غمگین است؟!
  • منعطف و سازگار مثل پتیر پیتزای کش دار
  • این دیگر اصلا منصفانه نیست!
  • خوش طعم ترین چاشنی دنیا
  • همین دلخوشی های کوچولو را هم از آدم می گیرند!
  • سیاست زنانه داشتن!
  • من زن پر توقعی نیستم!
  • یعنی این لیلی مهره مار داره؟!
  • گوشواره فیروزه ای هدیه یک عاشق خجالتی!
  • حقیقت آرام سازی ذهن و مراقبه
  • داستانی عجیب برای شروع تحول مثبت
  • شد، شد! نشد، نشد!!!

جستجو

آرشیوها

  • خرداد 1399 (19)
  • اردیبهشت 1399 (35)
  • فروردین 1399 (15)
  • اسفند 1398 (19)
  • دی 1398 (5)
  • آذر 1398 (5)
  • آبان 1398 (5)
  • مهر 1398 (9)
  • شهریور 1398 (7)
  • مرداد 1398 (23)
  • تیر 1398 (24)
  • خرداد 1398 (32)
  • بیشتر...
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس