تظاهر نکن همه چیز گل و بلبل است
تظاهر نکن همه چیز گل و بلبل است.
گاهی لازم است آن ماسک تعارف و “من خوبم"، “تو خوبی” را از روی صورتت برداری و خودت باشی!
گاهی لازم هست پنج ساله شوی و های های گریه کنی، یک دل سیر، بی خجالت…
مگر چقدر وقت داری آن خود قایم شده در هزار توی ظواهر رنگ و لعاب زده را پیدا کنی؟!
(می دانستم اگر بگویم"پنهان شده"، ادبی تر و شیک و پیک تر می شد اما از قصد نگفتم! چون واقعا قایم شده… به معنای واقعی!
حالا که کسی نیست…خودت هستی و خودت!
کافیست یک نگاه به این همه سال، غفلت تلنبار شده بیندازی تا ناگهان دلت بگیرد.
دلم می خواهد اینبار خلاف موج حرکت کنم و بگویم: جمع کن این بند و بساط انرژی مثبت و فاز عینک سبز زدن را …
گاهی باید بدون هیچ قاعده ای و بدون هیچ پیش زمینه ای و حتی بدون هیچ عینک رنگی شادی، کاملا بی رنگ، حقیقت را ببینی .
پدرم همیشه میگفت:
مانده ام که کجای تولد، جشن دارد؟
یک سال نزدیک تر شدن به پایان؟
یا یک سال دورتر شدن از جوانی؟
ویا یک سال از دست دادن فرصت ها؟
آن هم به سرعت برق و باد…
نترس! نمی خواستم در این پیام، با تمام دستاوردهای روانشناسی و مثبت اندیشی و … مقابله کنم.
حالا روی خرابه ای که تمام این سال ها درستش کردی بنشین وزار زار گریه کن!
تو خلیفة الله! همان که خدا به فرشتگانش دستور داد، به تو سجده کنند، چند بار سرت را جلوی عظمت حقانیت حق به زمین گذاشتی؟!
چند بار دستمال گردگیری برداشتی و یک غبار روبی اساسی کردی واز خستگی راه نهراسیدی؟!…
وقتی ادعا میکنی منتظر انسان کاملی که بیاید و همه چیز را راست و ریست کند، چقدر هیاهو و قال و قیل را رها کردی ویک “سمعا و طاعتا” از ته دل گفتی و بی حاشیه و"منم منم"، یکگوشه کار را گرفتی ؟!…
گله کردن رسم عاشقی نیست.
چند بار گله کردی و کم آوردی و لای انبوه دلمشغولی ها، نگاه او را که منتظر هست الماس وجودت، آبدیده شود، فراموش کردی؟!…
وقتی حسابی گریه کردی و چشمان خوشرنگت، شفاف شد، آن وقت راه، پیدا می شود…
اصلا مگر در تمام این سالها، راه گم شده بود؟!
راه، همیشه جلوی چشمت بوده و تو خودت را به آن راه میزدی!
همان صراط مستقیم که هر روز چندین بار از خدا میخواهی…
مگر چقدر فرصت باقیست که لیستی برداری وبنویسی با خودت، با خدا و با زندگی، چند، چندی؟! ✍
مگر چقدر فرصت باقیست که خود را به کوچه علی چپ زدن وبه روی خود نیاوردن در تقویم های هر ساله ی پشت گوش انداختن هایت ثبت شود؟!
.وقتی قدم در راه گذاشتی،✔
وقتی هر شب با لبخند رضایت وتأیید او سرت را روی بالش گذاشتی،✔
آن وقت واژه آرامش و واژه انرژی مثبت، معنا می شود.✔
آن وقت از جنس(لا خوفا علیهم و لا هم یحزنون) می شوی…✅
آن وقت قلبت برای همیشه، منظم وآرام می تپد و (تطمئن القلوب) می شوی.✅
آن وقت لبخندت، دیگر ماسک فریب نیست و(راضیة مرضیه) می شوی✅
آن وقت گله گزاری ها وغرولندهایت متوقف می شود و (رضی الله عنهم ورضوا عنه) می شوی✅
آن وقت از این حس و حال “یک روز خوب” و “یک روز بد"های تق و لق، رها می شوی و (یا ایتها النفس المطمئنه) می شوی.✅
آن وقت مجبور نیستی به هر سازی برقصی وبه هزار رنگ در آیی که شاید مورد پسند قرار گیری، بلکه رنگ خدایی میگیری (صبغة الله ومن احسن من الله صبغة) می شوی✅
آن وقت بله قربان گوی عشق های یک در میان فراز وفرود دار نمی شوی و آن قدر زیبا می درخشی که لایق عشق اومیشوی (یحبهم و یحبونه)✅
آن وقت میتوانی جشن بگیری وفوت کنی شمع های تمام سالهایی را که در خدمت او گذشت، در خدمت عشق.❤✅
جشن تولدی به معنای واقعی✔?
جشن تولدی که فشفشه های شبه ستاره پوچش، زود خاموش نمی شود…?
بلکه نور ماندگارش چنان می درخشد که بعد از تو، هم جاویدان است…⭐✅
(وجعلنا له نورا یمشی به فی الناس)
پ.ن : منظور از “تو"، مخاطب قرار دادن نفس سرکش درون آدمیست."تو"ی نوعی!
لطفا کسی به خودش نگیرد.(هرچند اگر بگیرد هم به جایی بر نمی خورد!)
#دین_آرامشبخش_ما
#به_قلم_خودم
#به_قلم_شیدا_صدیق