دین آرامش بخش ما

رویای هزار ساله ی من! تعبیر شو...
  • خانه 

شارژ روحی از جنس دریاچه

15 خرداد 1399 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

صدای گریه زاریش همه جا را پر کرده بود، با آن چشمهای عسلی خیسش و لبهایی که از شدت ناراحتی می لرزید. هیچ طوری آرام نمی شد. عاشقش بود و حالا‌ عشقش را از دست داده بود. چطور میشود به کسی که جلوی چشمانش عشقش را دزدیده باشند، دلداری داد و گفت آرام! اصلا مگر آن لحظه آدم، حرف حالیش میشود؟!
چشمان خوشرنگ و گریانش از پشت پرده اشک، فقط صورت های تار و مبهمی میدید که مأیوسانه می خواستند آرامش کنند.
اما دختر کوچولوی چشم عسلی، عروسک زیبایش را از دست داده بود.
همبازیش دست عروسک را در آورده بود.
و حالا گریه، زاری او تمامی نداشت.
این داستان تمامی ندارد. ما بزرگ میشویم اما فقط نوع اسباب بازی های فرق می کند.
نوع عشقهای ما رنگ عوض کند.
از شکلات و عروسک می رسیم به دلبستگی های دیگر…و اگر روزگار آن را از دستمان بقاپد، بی تاب و پریشان می شویم.
اما هستند کسانی که آنقدر با خودسازی خود را عمیق و دریایی کرده اند که دیگر هیچ سنگی متلاطمشان نمی کند.
اینها نه تنها خودشان انرژی مثبت دارند و حال دلشان خوب هست بلکه سبب سرایت این حس خوب به دیگران می شوند.
لازم نیست کار خاصی بکنند، همان دیدنشان کافیست تا شارژ روحی شویم و حس کنیم چقدر کنارشان آرام و شادیم.
حکایت زیبایی در این مورد خوانده ام که دوست دارم با شما هم در میان بگذارم:
✍«️روزی شاگرد یک عارف از او خواست که به او درسی به یاد ماندنی دهد. عارف از شاگردش خواست کیسه نمک را نزد او بیاورد. سپس مشتی از نمک را داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست همه آن آب را بخورد. شاگرد فقط توانست یک جرعه کوچک از آب داخل لیوان را بخورد، آن هم به سختی.

استاد پرسید: «مزه اش چطور بود؟»
شاگرد پاسخ داد: «خیلی شور و تند است، اصلاً نمی شود آن را خورد.»

عارف از شاگردش خواست یک مشت از نمک بردارد و او را همراهی کند. رفتند تا رسیدند کنار دریاچه. استاد از او خواست تا نمکها را داخل دریاچه بریزد. سپس یک لیوان آب از دریاچه برداشت و به شاگرد داد و از او خواست آن را بنوشد. شاگرد براحتی تمام آب داخل لیوان رو سر کشید. استاد این بارهم از او مزه آب داخل لیوان را پرسید. شاگرد پاسخ داد: «کاملا معمولی بود.»

عارف گفت: رنجها و سختیهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو می شود همچون مشتی نمک است و اما این روح و قدرت پذیرش انسان است که هر چه بزرگتر و وسیعتر می شود، می تواند بار آن همه رنج و اندوه را براحتی تحمل کند. بنابراین سعی کن یک دریا باشی تا یک لیوان آب.»

راستی! دوست خوبم توانسته ای لیوان روحت را تبدیل به دریا کنی؟!
یا هنوز با هر بادی می لرزی؟ و بید بودن را به سرو بودن ترجیح داده ای؟!


پ ن:
آسان نیست که دریا شویم. اما آسان است که به دریا متصل شویم.
و اگر هنر دلبری کردن پیش تنها معبود واقعی را یاد گرفته باشیم می شویم جزو همان ها که خداوند در قرآن می فرماید:
ألا إن أولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون

«آگاه باشید که دوستان خدا نمی ترسند و غمگین نمی شوند.»

دین آرامشبخش ما
به قلم شیدا صدیق
عکس تولیدی، دریاچه اویدر، نزدیک جنگل سیسنگان، نوشهر

https://golenarges18.kowsarblog.ir/

1591222092k_pic_8dc71e78-cb81-4476-9a7d-8b94fb955235.jpg

1591222092k_pic_aa3f708b-511e-4075-9b9c-28c565677b12.jpg

 28 نظر

قشنگ شدن جسمی و روحی

10 خرداد 1399 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

«مادربزرگ می گفت: “همیشه بعد از یک پیاده روی خوب، آدم، خوشگل تر میشه"»!

یادم نیست این جمله را در کدام کتاب خواندم.‌ فکر کنم در یکی از رمان های مری هیگینز کلارک.
اما واقعیت دارد. حالا انرژی سیال طبیعت هست یا اثر آرامش بخش و روح زنده ی سبز در دار و درخت ها…
یا تماشای مخملین گلبرگ های زیبای گل و گیاه و یا عوامل دیگر… نمیدانم.

انسان امروز که حتی محل زندگیش هم دیگر روی زمین نیست و با کلی ارتفاع از خاک، روزمرگی هایش را می گذراند، احتیاج دارد هوای ناب آزاد را نفس بکشد.
احتیاج دارد به قشنگ شدن جسمی و روحی!
(البته میدانم می شود، تعابیر بهتری هم به کار برد. مثل: زیبایی جسمی و روحی، تعالی روح و رسیدگی به ظاهر و باطن و أمثالهم…اما همین عبارت “قشنگ شدن جسمی و روحی” خیلی ساده و دلنشین، منظور را می رساند).

پیاده روی دنج در یک مسیر سرسبز را از دست ندهید.
و اگر شرایطش جور نیست، لا اقل با باز کردن پنجره ها و جریان هوای تازه، از بار منفی رکود هوای مرده دور شوید.
به قول سهراب:
بگذارید که احساس، هوایی بخورد.

علاوه بر همه اینها گاهی افکار راکد و کدر در روح ما سبب می شود که نتوانیم پذیرای نسیم جان افزای افکار مثبت باشیم.
گاهی لازم است پنجره روحمان را به سمت چشم انداز زیبای آرامش باز کنیم.
حتی گاهی لازم است از این اتاق دربسته ی افکار منفی بیرون بیاییم و در جاده روشن و دلباز افکار سبز و باصفا قدم بزنیم.
همان «صراط مستقیم»! همان راه راست آرامش بخشی که در آن خبری از پیچ در پیچی های کاذب و دلشوره آور نیست!

شاید هزار بار در مسیرهای اشتباه دور خودمان بچرخیم.
شاید فکر کنیم این مسیرهای کج و معوج فریب و زرنگ بازی در آوردن و حسد و نفاق و کینه و هوای نفس و…زودتر ما را به مقصد می رساند.

اما یک روز بلاخره می فهمیم که آرامش حقیقی فقط در این است که دست در دست او در همان مسیری که خودش آدرسش را داده، طی طریق کنیم.


پی نوشت:

تنها دعای واجب ما که بر هر مسلمانی در هر شبانه روز حداقل ده بار گفتنش واجب است در نماز بگوید همین است:
«إهدنا صراط المستقیم»

دین آرامشبخش ما
به قلم شیدا صدیق
https://golenarges18.kowsarblog.ir/

1590787233k_pic_053fcba7-da0c-4c04-ab5d-24cfb8422518.jpg

 22 نظر

چقدر ازش خوشم می آمد

06 خرداد 1399 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

باز هم سردم شده و رفتم همان بلوز کاموایی گشاد و راحت و گرم را از قفسه در آوردم و پوشیدم. با خودم فکر می کنم: “بهار هم عاشقه ها! تکلیفش با خودش مشخص نیست. یک روز داغه داغه یه روز یهو بارونی میشه یکدفعه لبخند خورشیدی طلایی شو نشون میده بعدشم یهو سرد میشه عین زمستون! چه دمدمی مزاج"!
بعد به فکر این افتادم که وقتی اولین بار این بلوز نوک مدادی را در ویترین شیک آن فروشگاه دیدم، چقدر ازش خوشم آمد. فوری خریدمش. چقدر خوب نگهش میداشتم و لی لی به لا لاش میگذاشتم.
اما بعد از یک مدت، برایم عادی شد و انداختمش تو ماشین لباسشویی قاطی بقیه لباس ها…بی خیال گل و گشاد شدن و از شکل افتادنش!

حالا هم شده رفیق روزهای سرد تنهایی من!
خوب که فکر می کنم می بینم رابطه ها هم همین طورند.
همان ها که شاید دیگر بود و نبودشان به چشممان نمی آید و برایمان عادی شده اند، در موقع تنهایی و سردی همدم گرمابخش لحظاتت می شوند.
و برعکس، آنها که فکر می کنی چقدر برایت تازگی دارند و با اهمیت اند، درست وقتی بهشان نیاز داری لای هفت تا سوراخ قایم می شوند و خبری ازشان نیست که نیست.
بعد که همه چیز گرم و بهاری و نرمال شد از لای آن هفت تا سوراخ پنهان شده، آشکار می شوند، سر و کله شان پیدا می شود و از دور یک دست فانتزی برایت تکان می دهند که بعله ما هم هستیم!
اینطور مواقع به نظرم بهتر هست که ما هم یک لبخند نیم کج شیک گوشه لبمان بنشانیم و سرمان را هم به نشانه یک سلام سرد رسمی مودبانه کمی پایین بیاوریم. در همین حد از سرشان هم زیاد است! نه بیشتر.
با سایه ها باید در حد سایه رفتار کرد.

چقدر گرم شده ام. چه حس آرامش بخشی! بلوز راحت و گرم من! انگار بغلم کرده است و با لحن دلگرم کننده قدیمی و آشنایش به من می گوید:
نگران نباش! حتی اگر بهارت هم زمستان شد، من کنارت می مانم!

پ. ن:
حواسمان به آدم های باارزش زندگی مان باشد.
همان ها که اگر تب کنیم، جانشان را برایمان می دهند.


دین آرامشبخش ما
به قلم شیدا صدیق
https://golenarges18.kowsarblog.ir/

1590445291k_pic_8b3fc5c6-b9ab-44e0-8bbf-a12d8c35ec07.jpg

 28 نظر

ترسیم مثلث عشقی

02 خرداد 1399 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

تا می گوییم :«مثلث عشقی» ذهنمان می رود به سمت و سوی رابطه های خیانت آمیز‌ که جذابیت مخفی آن، دستاویز سریال های پر فروشی شده که مثل قارچ خودرو از کانال های ترکیه ای و مکزیکی سر بر آورده است.
انگار تمام مردم آن دیار هبچ کار و کاسبی و مشغولیت و تحصیل و تلاش و خلاصه هیچ فعالیتی ندارند، غیر از آن که از صبح تا شب دنبال رابطه های خیانت آمیز باشند.

اما موضوع صحبت من این نیست.
می خواهم از مثلث عشقی باارزشی صحبت کنم که با وجود آن، تمام روابط معنا می یابد. جنگ و دشمنی از بین می رود و صلح پایدار پدید می آید.
وقتی در رأس عاشقی، عشق الهی قرار می گیرد و دو نفر که هر دو عاشق خدا هستند، به همدیگر عشق می ورزند، تمام دوگانگی ها و اختلاف ها از بین می رود.

به این نکته عجیب دقت کنید:
صد و بیست و چهار هزار پیامبر وجود دارد که از نقاط مختلف جهان و با فرهنگ های مختلف (از نظر جغرافیابی) مبعوث شده اند؛ اما کوچک ترین اختلافی بین آنها نیست.
همه یک چیز را می گویند و تمام آنها با انگشت اشاره به نوک این رأس و مبدأ یکتای عالم اشاره کرده اند.
دلیل این وحدت و عدم تفرقه بین رسل، این است که آنها هیچگونه منافع شخصی و هوای نفس در کارشان دخیل نبود.
بلکه همه یک مثلث عشقی را ترسیم کرده بودند. عشق آنها به مردم و هدایتشان به خاطر عشقی بود که به خدای یکتا داشتند.
اختلاف و‌چند‌گانگی و تفرقه جایی رخ می دهد که «من» وجود داشته باشد.
«أنانیت» ریشه تمام آشوب های بشری هست.
و دلیل اتحاد هماهنگ تمام پیامبران، عشق مشترکی بود که به خدا داشتند.
«من» ایی وجود نداشت. هر چه بود «او» بود و لاغیر…

لذا خداوند در قرآن کریم می فرماید:
ِ «لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ»
(بقره،285)

و‌ مولانا چقدر عمیق در این باره می گوید:
«أطلب المعنی من القرآن و قل:
لانفرق بین احاد الرسل»



پی نوشت:

1- آیات قرآن برای هدایت ما نازل شده اند برای آنکه در زندگی ما و حتی در روزمره ترین لحظاتمان مورد استفاده قرار گیرند. سرسری از آن عبور نکنیم!

2- اگر در روابط ما، ملاک و‌مبداء و رأس خدا باشد، آن وقت حتی عشق ورزیدنمان به همدیگر قداست و معنی می یابد و تفرقه و اختلاف و “منم، منم” ها رنگ می بازد.
منیت از بین می رود و «ما» می شویم.
«ما»یی که انقدر وسیع و‌بیکران است که به خدا متصل می شود.


دین آرامشبخش ما
به قلم شیدا صدیق
https://golenarges18.kowsarblog.ir/

1590168807k_pic_d4ba86ea-d166-4f61-8183-18ad316148f7.jpg

 12 نظر

همین دلخوشی های کوچولو را هم از آدم می گیرند!

12 اردیبهشت 1399 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

همین که گوشی را برداشت، سلام علیک نکرده گله و شکایت ها شروع شد. در حالیکه ماهیتابه‌ پر از سس قرمز قارچ و‌گوشت چرخ کرده و فلفل دلمه ای را خاموش می کرد، ته دلش گفت: “همین دلخوشی های کوچولو را هم از آدم می گیرند".
دوباره داشت می رفت تو فاز گله و شکایت… انگار خودش هم داشت می شد یکی مثل مخاطب پشت خط…
حق به جانب، شاکی، منفی بین و غرغرو…
نفس عمیقی کشید و عطر خوشبوی پیچیده در فضا را به مشام کشید.
چهار گزینه روبه رویش بود:
1- اعصاب خرد و خاکشیر شده و دل سوزاندن به حال خود
2- جواب دندان شکن دادن و مقابله به مثل!
3- گوش شنوا بودن، همدلی و خود را به جای مخاطب گذاشت
4- به نحو محترمانه ای بحث را کوتاه کردن و‌ به لذت های کوچولوی زتدگی پرداختن!


پ.ن:

تیک زدن صحیح گزینه های پیش روی ما در هر لحظه از زندگی مهم است. حتی اگر در جزئیات روزمره ای باشد که به سادگی از کنارش رد می شویم.


دین آرامش بخش ما
به قلم شیدا صدیق

https://golenarges18.kowsarblog.ir/

1588284223k_pic_0f03d62a-7df7-4980-b51c-cd730ff2cf06.jpg

 14 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 17

دین آرامش بخش ما

خودت را تصور کن در یک محیط آرامش بخش، نشسته ای و به دور از قیل و قال های عالم، می خواهی جرعه، جرعه نور بنوشی از فنجان عشق. نگاهی به نوشته های زیر بینداز...شاید پیام انرژی مثبتی که قرار است به تو برسد، لای همین واژه ها بیابی... به قلم خودم نوشته ام و با دلگرمی به سوگند زیبای خداوند به قلم «ن والقلم و ما یسطرون» عاشقانه های معنوی ام را قلم زدم. تمام سعیم این بوده که پیامی از حضرت دوست باشد و لاغیر. زیرا این جمله قدیمی اول قصه ها، واقعا حقیقت دارد که: «غیر» از خدا! هیچکس نبود... سعدی چه زیبا می گوید: «هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم»**************** (کپی بدون ذکر منبع، جایز نیست)

آخرین مطالب

  • به آغوش گرمت نیاز دارم...
  • کنار چای تلخت دو حبه قند بگذار
  • شارژ روحی از جنس دریاچه
  • جذاب و دوست داشتنی شبیه «بیب بیب»
  • کاش نمی فهمیدم...
  • هیچکس دلش برایت تنگ نمی شود
  • لطفا به عطر من دست نزن!
  • قشنگ شدن جسمی و روحی
  • اصلا خوب نیست
  • بلدی کاری کنی خوشمزه بگذره؟!
  • عالیجناب! حالا چون شمائید...
  • مواظب خرده شیشه ها باش!
  • چقدر ازش خوشم می آمد
  • فال قهوه تلخ
  • دختر کوچولویی با چشمان بارانی
  • چرا به من کمک کردی؟!
  • مرگ یک بار! شیون یک بار!
  • ترسیم مثلث عشقی
  • شاید یک روز بفهمم...
  • حافظ! لطفا غزلت را عوض کن!!!
  • روانشناسی رنگها (چه رنگی را دوست داری)؟
  • عکسهای لایک خور اینستا
  • نذر عجیبی که به شدت جواب میدهد
  • انرژی مثبت
  • بلد نیستیم!
  • من هم کم مقصر نبودم!
  • راز خوشبختی واقعی!
  • "حلالم کن" کافی نیست!
  • تکنیک های جذاب همسرداری!
  • ببخشید! منظوری نداشتم!
  • "سنگ رو یخ شدن" هم حدی دارد!
  • میخواهم این راز درگوشی را فاش کنم!
  • تو یک نفر!
  • جمع کن با این دختر تربیت کردنت!
  • مهم های نا مهم! نا مهم های مهم!
  • پنج دقیقه زیاد است؟!
  • خودت شعرت را بساز!
  • انگشتر سحرآمیز را دستت کن!
  • آیا هنوز چشمان الناز، غمگین است؟!
  • منعطف و سازگار مثل پتیر پیتزای کش دار
  • این دیگر اصلا منصفانه نیست!
  • خوش طعم ترین چاشنی دنیا
  • همین دلخوشی های کوچولو را هم از آدم می گیرند!
  • سیاست زنانه داشتن!
  • من زن پر توقعی نیستم!
  • یعنی این لیلی مهره مار داره؟!
  • گوشواره فیروزه ای هدیه یک عاشق خجالتی!
  • حقیقت آرام سازی ذهن و مراقبه
  • داستانی عجیب برای شروع تحول مثبت
  • شد، شد! نشد، نشد!!!

جستجو

آرشیوها

  • خرداد 1399 (19)
  • اردیبهشت 1399 (35)
  • فروردین 1399 (15)
  • اسفند 1398 (19)
  • دی 1398 (5)
  • آذر 1398 (5)
  • آبان 1398 (5)
  • مهر 1398 (9)
  • شهریور 1398 (7)
  • مرداد 1398 (23)
  • تیر 1398 (24)
  • خرداد 1398 (32)
  • بیشتر...
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس