دین آرامش بخش ما

رویای هزار ساله ی من! تعبیر شو...
  • خانه 

جمع کن با این دختر تربیت کردنت!

19 اردیبهشت 1399 توسط شیدا صدیق «دین آرامشبخش»

دستی به موهای شرابی رنگش کشید و با قر و‌ قمیش گفت: “مامان! کجا بشینم جا نیست که؟! با اینکه سنش از سی سال می گذشت اما مادرش درست مثل یک دختر نوجوان که دست به سیاه سفید نزده بهش گفت: “نگران نباش پانی جون! کیف و کفشتو بده به من! عزیز دلم، خسته می شی! الان یه جای خوب برات پیدا می کنم! پانته آ جون"…

جای سوزن انداختن نبود. فضا کمی تاریک با نورپردازی سبز و زیبا و حسابی معنوی بود. ‌چشم ها بارانی بود و نوای دلنشین و‌محزون ذاکر اهل بیت، قداست بی آلایش این دورهمی معنوی را زیبا تر می کرد.
همه در هم فشرده، نشسته بودیم… حسابی در حس عاشقانه دنجم غرق بودم که دستی به شانه ام زد.
با لبخندی مهربان سوال کرد:
“سلام! شما همیشه، اینجا می آیید"؟
گفتم: “سلام عزیزم! خب تو مراسم دیگه…تو مناسبت ها معمولا میام.”
با اشتیاق گفت:
“خیلی خوشم اومده از اینجا! من معمولا نمیام تو این جور مراسم ولی امشب با اصرار مامانم اومدم! چه خوب شد اومدم حس خوبیه"…
چند دقیقه بعد در حالبکه غرق ریتم سوزناک مداحی بودم دوباره با صدای او سرم را بلند کردم و گفتم: جانم؟
گقت: “میگم کیف تونو از کجا خریدین؟ خیلی دنبالشم گیر نیاوردم!”

آخرین چیزی که دلم می خواست این بود که در این لحظات خاص و بارانی معنوی بنشینم درباره مرکز خرید و مجتمع تجاری و قیمت کیف و کفش صحبت کنم.
ولی برای اینکه مودبانه رفتار کرده باشم به طور مختصر آدرس را بهش دادم.
دوباره با کنجکاوی گفت: “اتفاقا من دیروز همون جا بودم نداشت که!”
جواب دادم: “خب من چند ماه پیش خریدم الان دیگه نمی دونم…قابل نداره عزیزم؟!”
گفت: “مرسی، لطف دارید، می گردم پیداش می کنم.”
یک لحظه با خودم فکر کردم:
کاش من هم بگردم و پیدایش کنم! خودم را! آن خود پنهان شده در غبارهای نفس را…

فکر کنم فهمید الان دوست دارم کمی در خلوت خودم باشم. او هم سرش را پایبن گرفت و چند دقیقه بعد، دستمال به دست، اشک هایش را پاک می کرد…

ناگهان یکی از پیرزن های مسجد که حتی در آن شلوغی هم یک جای وسیع را اشغال کرده بود و مثل ملک شخصی از هر چهار طرف، یک متر را به خود اختصاص داده بود، بلند شد و به طرفش آمد‌ و با لحن تندی گفت:
“این مجلس، حرمت داره، جشن بزن برقص که دعوت نشدید! پناه بر خدا! خانم! جمع کن دخترتو چه وضعشه آخه با این دختر ترببت کردنت! شورشو در آوردین شماها”
البته دختر هم کم نیاورد و حسابی حرف های درشت بار پیرزن کرد.
بعد با عصبانیت رو به مادرش کرد و گفت: “صدبار بهت نگفتم منو اینجور جاها نیار؟! خوب شد حالا؟! دیدی راست می گفتم؟ پاشو بریم زودتر"…
موقع رفتن برگشت نیم نگاهی به من کرد سعی کرد لبخند نیمه جانی بزند و‌گفت:"ببخشید عزیزم! خداحافظ…
در حالی که هنوز چشماش خیس بود؛ رفت…

نوحه خوان چقدر سوزناک و زیبا می خواند.
بغضی که از همان اول مراسم ته گلویم جا خوش کرده بود، همنوا با ریتم غمگین نوحه تبدیل به اشک شد:

امشبی را شه دل در حرمش مهمان است!
مکن ای صبح طلوع
مکن ای صبح طلوع
صبح فردا بدنش زیر سم اسبان است!
مکن ای صبح، طلوع
مکن ای صبح، طلوع…


دین آرامشبخش ما
به قلم شیدا صدیق
https://golenarges18.kowsarblog.ir/

‌

1588882338k_pic_07ac1a45-ccf2-4cfe-97e8-17af1c32b229.jpg

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 20 نظر

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(19)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
19 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)

کلیدواژه ها: ،خودسازی بازگشایی مساجد جذب مخاطب راهکارهای تأثیرگذاری مثبت مکن ای صبح طلوع نوحه های قدیمی

موضوعات: تلنگر لینک ثابت

نظر از: اندیشه ی پرواز [عضو] 
  • گم گشته ي دوران غيبتيم
  • شهد گل واژه ها
  • ويدئو كليپ
  • مشق عشق ( يك جرعه انديشه)
  • نور و فانوس
  • حسينيه مجازي عشاق الحسين
  • وبلاگ من
  • اسرار عشق و هستي
5 stars

واقعا آيا اين طور برخورد كردن در مراسم امام معصوم با مهمان تازه واردش حرمت ندارد؟؟؟
خب وقتي ميبينند جايشان در اين مجالس نيست به مجالسي ميروند كه حرمت آن در محضر خدا مسلم است .
بايد سعي در جذب باشد نه دفع افراد…. دستشان را بايد محكم گرفت وقتي با پاي خودشان مي آيند… جوري كه پابند اينجور مراسم ها شوند و كم كم تو همين هيئت ها اصلاح شوند نه دست رد به سينه ي شان زد و سنگ روي يخشان كرد.

1399/02/25 @ 01:10
پاسخ از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
  • دین آرامش بخش ما
5 stars

ممنون از نظر بسیار زیبات عزیز دلم

1399/02/25 @ 18:48
نظر از: فاطمه سعادت [عضو] 
  • دلنگاره های یک طلبه
  • می خواهم حبیب امام زمانم باشم
5 stars

چرا اینقدر قشنگ و دردناک توامان مینویسی شیدا جان ..

1399/02/24 @ 01:14
پاسخ از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
  • دین آرامش بخش ما
5 stars

چه از ته دل و قشنگ گفتی …به دلم نشست
لطف شماست گلم که اینطور می بینید

1399/02/24 @ 02:33
نظر از: معصومه لطفی نیا [بازدید کننده]
معصومه لطفی نیا
5 stars

یکی از دردناک ترین معضلاتی که ما باهاش روبرو هستیم اینه که هرچه از طریق این همه کار فرهنگی مربی و راهیان نور و …..ورودی میگیریم این آدمایی که دقیقا نمیدونم به چیه خودشون مغرورن باعث میشن خروجی بدیم نمیدونم کجای دین و از کدوم یک از اهل بیت برخورد خشن و چکشی دیدن که اینطوری مسلمونی میکنن

1399/02/22 @ 14:28
پاسخ از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
  • دین آرامش بخش ما
5 stars

ممنون از نظر زیبا و عمیقت معصومه. جون

1399/02/24 @ 02:32
نظر از: محمدی [عضو] 
  • من انقلابیم

احسنت بسیار عالی

1399/02/22 @ 13:11
پاسخ از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
  • دین آرامش بخش ما
5 stars

ممنونم دوست عزیز

1399/02/24 @ 02:31
نظر از: جانم فدای سید علی [بازدید کننده]
جانم فدای سید علی
5 stars

احسنت عزیزم، به نکته بسیار ظریفی اشاره کردید

1399/02/20 @ 16:34
پاسخ از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
  • دین آرامش بخش ما
5 stars

ممنون استاد رخشامی بزرگوار از حضور و توجهتون

1399/02/20 @ 18:12
نظر از: مدیر النفیسه [عضو] 
  • مدیرالنفیسه
  • از همه جا خبر
مدیر النفیسه
5 stars

سلام مثل همیشه عالی
متاسفانه خیلی از دین گریزی های نسل جدید به خاطر رفتار مدعیان دین و انقلاب وولایت است

1399/02/19 @ 22:23
پاسخ از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
  • دین آرامش بخش ما
5 stars

ممنون از حضورتون و نظر ارزشمند شما استاد بدری بزرگوار و عزیز

1399/02/20 @ 04:22
نظر از: مشکات [بازدید کننده]
مشکات
5 stars

صبح فردا بدنش زیر سم اسبان است
بغض منم تبدیل به اشک شد
چقدر غم انگیز
انگار منم اونجا تو اون فضای سبز نورانی حضور داشتم
دلم برای اون حال و هواها تنگ شده
انگار دیگه از ما رو برگردوندن و درهاشونو بستند…به روی ما
نگید که از دور هم می شه… میدونم ولی
حس غریبانه ای هست
چقدر زیبا بود سپاس بی نهایت

1399/02/19 @ 17:50
پاسخ از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
  • دین آرامش بخش ما
5 stars

ممنون از پیام زیبا، از ته قلب، خالصانه، تأثیرگذار و غم انگیز شما
دعای پاک معصومین بدرقه زندگی تون

1399/02/19 @ 17:54
نظر از: Strange and familiar [بازدید کننده]
Strange and familiar
5 stars

سلام
به این افراد با این طرز فکر را دانشمند خانوم گویند .

1399/02/19 @ 06:10
پاسخ از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
  • دین آرامش بخش ما
5 stars

سلام دوستم
جدی؟ چه جالب! نشنیده بودم
ایهام داست این ترکیب :)

1399/02/19 @ 06:26
نظر از: مهتاب [بازدید کننده] 
  • http://najhlestan.kowsarbloj.ir>
مهتاب
5 stars

امان از دست افراد ساده‌لوح و بی‌بصیرت!
واقعا چرا؟
عالی بود شیداجان و محتوایش قوی و پرمعنا
کاش در رفتارمان تجدید نظر نماییم
موفق باشی

1399/02/19 @ 02:19
پاسخ از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
  • دین آرامش بخش ما
5 stars

ممنون مهتاب جون واقعا دل آدم به درد میاد که با الگوی آرامش بخشی مثل پیامبر که به کلام ملایم معروف بود ما تا این حد گاهی دوربم
به قول مولانا
شیر را بچه همی ماند به او
او به پیغمبر چه می مانی؟ بگو!

1399/02/19 @ 03:27
نظر از: مدرسه نرجس دولت آباد [عضو] 
  • مدرسه علمیه حضرت نرجس خاتون«سلام الله علیها» دولت آباد
5 stars

سلام شیدا جون نمیدونم چند نفر از امثال این خانم تا حالا مانع جذب جوان ها به دین شده اند کاش یک کم قدرت جذب داشته باشیم

1399/02/19 @ 01:28
پاسخ از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
  • دین آرامش بخش ما
5 stars

سلام عزیرم بله متاسفانه همینطوره
ممنون دوست خوبم از حضورت

1399/02/19 @ 03:29


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دین آرامش بخش ما

خودت را تصور کن در یک محیط آرامش بخش، نشسته ای و به دور از قیل و قال های عالم، می خواهی جرعه، جرعه نور بنوشی از فنجان عشق. نگاهی به نوشته های زیر بینداز...شاید پیام انرژی مثبتی که قرار است به تو برسد، لای همین واژه ها بیابی... به قلم خودم نوشته ام و با دلگرمی به سوگند زیبای خداوند به قلم «ن والقلم و ما یسطرون» عاشقانه های معنوی ام را قلم زدم. تمام سعیم این بوده که پیامی از حضرت دوست باشد و لاغیر. زیرا این جمله قدیمی اول قصه ها، واقعا حقیقت دارد که: «غیر» از خدا! هیچکس نبود... سعدی چه زیبا می گوید: «هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم»**************** (کپی بدون ذکر منبع، جایز نیست)

آخرین مطالب

  • به آغوش گرمت نیاز دارم...
  • کنار چای تلخت دو حبه قند بگذار
  • شارژ روحی از جنس دریاچه
  • جذاب و دوست داشتنی شبیه «بیب بیب»
  • کاش نمی فهمیدم...
  • هیچکس دلش برایت تنگ نمی شود
  • لطفا به عطر من دست نزن!
  • قشنگ شدن جسمی و روحی
  • اصلا خوب نیست
  • بلدی کاری کنی خوشمزه بگذره؟!
  • عالیجناب! حالا چون شمائید...
  • مواظب خرده شیشه ها باش!
  • چقدر ازش خوشم می آمد
  • فال قهوه تلخ
  • دختر کوچولویی با چشمان بارانی
  • چرا به من کمک کردی؟!
  • مرگ یک بار! شیون یک بار!
  • ترسیم مثلث عشقی
  • شاید یک روز بفهمم...
  • حافظ! لطفا غزلت را عوض کن!!!
  • روانشناسی رنگها (چه رنگی را دوست داری)؟
  • عکسهای لایک خور اینستا
  • نذر عجیبی که به شدت جواب میدهد
  • انرژی مثبت
  • بلد نیستیم!
  • من هم کم مقصر نبودم!
  • راز خوشبختی واقعی!
  • "حلالم کن" کافی نیست!
  • تکنیک های جذاب همسرداری!
  • ببخشید! منظوری نداشتم!
  • "سنگ رو یخ شدن" هم حدی دارد!
  • میخواهم این راز درگوشی را فاش کنم!
  • تو یک نفر!
  • جمع کن با این دختر تربیت کردنت!
  • مهم های نا مهم! نا مهم های مهم!
  • پنج دقیقه زیاد است؟!
  • خودت شعرت را بساز!
  • انگشتر سحرآمیز را دستت کن!
  • آیا هنوز چشمان الناز، غمگین است؟!
  • منعطف و سازگار مثل پتیر پیتزای کش دار
  • این دیگر اصلا منصفانه نیست!
  • خوش طعم ترین چاشنی دنیا
  • همین دلخوشی های کوچولو را هم از آدم می گیرند!
  • سیاست زنانه داشتن!
  • من زن پر توقعی نیستم!
  • یعنی این لیلی مهره مار داره؟!
  • گوشواره فیروزه ای هدیه یک عاشق خجالتی!
  • حقیقت آرام سازی ذهن و مراقبه
  • داستانی عجیب برای شروع تحول مثبت
  • شد، شد! نشد، نشد!!!

جستجو

آرشیوها

  • خرداد 1399 (19)
  • اردیبهشت 1399 (35)
  • فروردین 1399 (15)
  • اسفند 1398 (19)
  • دی 1398 (5)
  • آذر 1398 (5)
  • آبان 1398 (5)
  • مهر 1398 (9)
  • شهریور 1398 (7)
  • مرداد 1398 (23)
  • تیر 1398 (24)
  • خرداد 1398 (32)
  • بیشتر...
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس